۷ خرداد ۱۳۸۶

گلاب بروتون روم به دیوار جانم داره به صورت مایع از بالا و پایینم در می ره....
دیشب دو نصف شب رفتم تو خیابون دنبال بیمارستان...دو تا جی جی را دیدم که با دو تا اقای جذاب رفتن تو یه باغ همسایه ما...با حیرت به من نگاه می کردند که با مقنعه و صندل دولا دولا راه می رفتم..تو بیمارستان یه زن هم نبود که امپول های مرا بزند و من خودم به ان انترن های دستپاچه پیشنهاد دادم که خودشان این کار را بکنند که استقبال گرمی از این پیشنهاد شد...من وقتی مریض می شم چنان دچار وحشت و تنهایی می شم که حتی اگه احمدی نژاد هم بهم پیشنها د ازدواج بده قبول می کنم

۵ نظر:

Azade گفت...

bebin gistela! asheghetam ghashang!!!

Azade گفت...

hala halet khobe??

ناشناس گفت...

چه خوب من حل مسئله ام خوبه اصلا جناب پوپر حل کردن مسئله رو از من دزدیده.. ناکس... چیزه ..یعنی اینه... این مسئله ام که 50 درصدش حله بقیه اش دیگه ....... احمدی نژاد بالام مقام معظم باز شرف داشت یه چیزی...حالت بد بود چیزه!... به خودم مبگفتی حالا من یه کاریش می کردم... میگن این خارجی ها ابیانتو یا هوپ تو سی یا....

ناشناس گفت...

hala be raveshe ghadaim barat zadan ya jadid

ناشناس گفت...

heyyyyyyy azade ecoutez!! man tahamol-e raghib nadaram hA! pato mikeshiiiiiiiiii kenar ya beram khode Ben ladano biaram sarvaghtet :D

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...