۱ تیر ۱۳۸۶

تجربه رودخانه منحصر به فرده ..تمام زمانهایی را به یاد می اورم که تن به اب رودخانه داده ام وقت اب از روی بدنت عبور می کند …حتی با تجربه دریا متفاوت است...زمانیکه وسوسه کشیدن خود را به درون دارد لحظات خطرناکی که نزدیک است با اب بروی...ارتباط من و رودخانه ...از تمام ان شناهای کودکی و ماهیگیری در کنار رودخانه ...تا الان که در این شهر داغ و شلوغ...فقط می توانم که به یاد بیاورم ..رودخانه وصدایش را رنگ سبز ابی..خاص صدایش که از بین درختها صدایت می زند...فقط کافی است تا چشمانت را ببندی ...رودخانه...حتی کلمه اش هم زیباست...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دیروز کلاس برف و یخ داشتم تصور فوق العاده ای بود وقتی از ارتفای حدود هفتاد متری شاید هم بیشتر به پایین بیافتی و سرو ته در ان حالت سعی کنی کلنگت را به تکه یخی گیر بدی و یا اینکه با سر بیافتدی پایین...نتیجه اخلاقی...تمام بدنم سیاه شده و تکان نمی خورد. تمام تجربه ها حس خوبیند و لو خطرناک.

گیس طلا گفت...

یعنی چی؟ تو کوه نورد و صخره نوردی؟ بمیری الهی بمیری سقوط کنی..گردنت بشکنه...پات قلم شه( نفرین شیرازیه)وای دارم می میرم از حسادت....بشکنه بشکنه بشکنه ....همه جات

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...