این کارتون مولان را بارها دیدم وهمچنان دوستش دارم....بخصوص اون جیرجیرک شانس عزیز و اون اژدهای احمق
اون صحنه را خیلی دوست دارم که همه شروع به اعتراف میکنند مولان اعتراف می کند که می خواسته نشان دهد که می تواند کاری را درست انجام دهد موشو اعتراف می کند که اجداد اورا نفرستاده اند و خودش امده است تا کاری کند که مقام سابقش را پیدا کند و جیرجیرک هم اعتراف می کند که اصلا شانس نمی اورد...موشو به اسب مولان می گوید: تو چی نکنه تو هم میخوای بگی بز هستی؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر