برای عروسی دوستم یه ویلون زن دعوت کرده بودند که در زمانی رمانتیک بنوازد و 100 هزار تومن هم بگیرد ...یه وقتی که همه مهمان ها به باغ رفته بودند دیدم یه پسری عینکی لاغری اومد تو سالنی که فقط چند نفر توش بودن... یه صداهایی از سازش در اورد شبیه زوزه و.... رفت...ای از قیافه اش حال کردم...یه چیزی بود تو مایه گور پدر همتون !
۱ مهر ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۱ نظر:
دمش گرم:)))
ارسال یک نظر