۳ مهر ۱۳۸۶

شبچراغ


اینجا چراغی روشن است را دوست دارم ...تو جشنواره دیده بودمش و دوستش داشتم...با وجود ملودرام بودن بعضی لحظاتش و کمی هم تظاهر و شعار...این تلوزیون احمق هم که اخرشه...فیلم خودشون رو هم سانسور می کنن...اما بازی این پسرک فوق العاده است..بخصوص آن جا که دزده می گه: ادم گشنه دین و ایمون نداره
و او با ان حالت غیر قابل توصیف می گوید: چرا ...داره ...داره...
احمق ها اون تصویر پایانی را سانسور کرده بودن...دست پسر پر از پارچه های گره زده است که در حرکت قطار بر تمامی مسیر خیر و برکت می پراکند...او خودش به امامزاده تبدیل شده است.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دختر گیسو طلا عجب قلمی داری دختر!
سفرنامه‌ت خیلی خوب بود. خوش‌به‌حالت... با چه جمع خوبی سفر رفتی. سفر به جاهای غیر متعارف خیلی لذت‌بخش‌تر از سفر به نوشهر و اصفهانه...
بقیه‌ی نوشته‌هات رو هم خوندم. اون ویلن‌زنه صدهزارتومنی عالی بود:)))

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...