یه بستی فروشی تو خیابون ما هست...برام آب هویج می گیره و تو بطری نوشابه می ریزه(طبعا چون من ظرف ندارم) بستنی سنتی با یک عالمه خامه هم تو یک ظرف دیگه می ریزه ...بعد می یان تو یک ماگ مخصوص خودم(یک دونه ظرف سوپ خوری گود وچاق و دسته دار ..اسمش چیه؟ ) که آبی یه با گلهای قرمز ونارنجی توی آن اب هویج بستنی درست می کنم اونقدر بهمش می زنم که فقط خامه ها می یان روش....می رم پشت بوم روی لبه دیوار مینشینیم و می خورمش...
۲۴ شهریور ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۴ نظر:
خوشمزه اس؟ نمی گی بچه دلش می خواد؟
بعض وقتا ناخود آگاه آدم باعث ميشه كه آدم يه چيزهايي رو لو بده مثلا در خط سوم نوشتي كه
بعد ميان در يك ماگ مخصوص
شیییکمو!
آخي ، نوش جونت. منم يه ليوان گنده دارم !! كه توش بستني نسكافه رو با شير مخلوط مي كنم و هم ميزنم تا نرم شه بعد مي خورمش. روي ليوانمن از مامانمم بيشتر تعصب دارم !!!
ارسال یک نظر