۲۳ مهر ۱۳۸۶

شاگردم یکسری دفترچه خاطرات عکس و نامه از مرد جوانی برایم اورده که مرده..می خواهد از ان یک فیلمنامه در اورد ...تا به حال یادداشتهای یک مرده را نخوانده بودم ...خاطرات سربازی...خاطرات عاشقانه ...دعواهای خانوادگی...انچه که برایم عجیب است این است که توی این یادداشتها اثری از سرنوشت اینده او نیست...یادداشتها کاملا نرمال از پسری جوان است...اعتیاد جنون ومرگ...پایان طبیعی این نوشته ها نیست...

۳ نظر:

ناشناس گفت...

مطمئنی تا حالا یادداشتهای یک مرده را نخوندی ؟
یعنی من موفق شدم شبیه زنده ها بنویسم . تو باعث شدی من احساس زنده بودن بهم دست بده زندگی را به من برگردوندی .

ناشناس گفت...

salam.
cheghadr jalebe ha...
mishe ye zare dar moredesh bishtar benevisi
rasti khone gir avordi?

ناشناس گفت...

Amelie یاد فیلم
افتادم، خط روایی اثر بعد از پیدا کردن یک صندوقچه قدیمی توسط امیلی شکل میگیره ،و امیلی تمام تلاشش رو میکنه که ته توی قضیه رو در بیاره

شاید اگه گیسوهای امیلی طلایی بود قشنگتر بود

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...