۲۶ مهر ۱۳۸۶

ریشمیز

شیرازی ها به موریانه میگن ریشمیز
شوهر خاله ام با لهجه غلیظ شیرازی به صاحبخانه تهرانی دختر خاله هام می گفت...اقوی رمتی(اقای رحمتی) ریشمیزتا حالو دیدی؟ عینه ییی مورچه ی درشتی می مونه که لخ تش کِرده باشن...
فقط تصور کنید قیافه صابخونه را
یک دفعه دیگه هم به صابخونه گفته بود اقوی رمتی یی چند وقتی بود نیدیه بودمتون دلوم خیلی هواتون کِرده بود(دلم براتون تنگ شده بود)

۴ نظر:

ناشناس گفت...

صابخونه ترانی دلش هم بخوا که باش شیرازی حرف بزنن. راستی اینجا چرا ای جوریه از هر پانصد باری که من میخوام کامنت بگذارم یکبار این اتفاق میافته که در حد معجزه است.مردم ببین چه جوری بلدن خودشون را عزیز کنن . میرن تو بلاگر بلاگ میسازن که نشه براشون کامنت گذاشت .
:)

ناشناس گفت...

صابخونه ترانی دلش هم بخوا که باش شیرازی حرف بزنن. راستی اینجا چرا ای جوریه از هر پانصد باری که من میخوام کامنت بگذارم یکبار این اتفاق میافته که در حد معجزه است.مردم ببین چه جوری بلدن خودشون را عزیز کنن . میرن تو بلاگر بلاگ میسازن که نشه براشون کامنت گذاشت .
:)

ناشناس گفت...

الهههههی!:D

هيچكس تنها نيست... گفت...

بسي لذت بردم.

كامنتهاي كه دلم شكست و قطره اشكي بر گونه ام جاري شد را دوست ندارم بنويسم.مبادا كه ناراحت شوي.
اما آنها را بسيار لذت بردم را ذكر مي كنم.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...