۲۹ مهر ۱۳۸۶



وارد حیاط شدم دیدم مادر دوستم داره به مورچه ها خاک قند می ده ...به گربه ها اشغال گوشت... به مرغ های چینی گندم به طوطی خورشت سبزی و برای گنجشگها نون خیس خورده
بهش گفتم: خانم بزرگ تو مادر- زمینی
نفهمیدمن چی گفتم جواب داد: اینا فرشته های خونه هستن از ما سه تازن تنها تو این خونه نگهداری میکنن...

۵ نظر:

ناشناس گفت...

اونا کجان ماها کجا......

Unknown گفت...

نوشته هايتان روان و در مورد واقعيت هااست.ولي برخي قسمت هاي آن تمسخر ديگران و برخي بزرگ كردن برخي واقعيت ها است البته چه خوب و چه بد.شايد مثل همه هستيد ولي بد بيني هايتان را مثل همه پنهان نمي كنيد.بعضي مواقع استثنا ئات بيش از يك استثنا برايتان اهميت پيدا مي كند.
شاد و سلامت باشيد

ناشناس گفت...

به شما چی داد بخورین؟

ناشناس گفت...

منم میونه ام با مورچه ها خیلی خوبه.دیدی چه نازن!! آدم دلش می خواد همش بهشون غذا بده

ناشناس گفت...

آخي ؛ اينجايي شد اينجايي سابق
شما هم همينجاييد ؛ در حال تغذيه روح خوانندگان
گيس طلا تو يه چيزي به اينجايي بگو ؛ دلمون براي گره كور خوردن افكارمون تنگ شد بابا

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...