۸ آذر ۱۳۸۶


یه کلبه جنگلی می خوام یه کلبه از چوب می خوام تو جنگل فقط از کل زمین خدا یه کلبه می خوام تو جنگل که از پنجره اش بشه دریارو دید...
چرا همه می خوان به من ویلا با زمین بفروشن سند دار اب وبرق و گاز و تلفن دار نزدیک دریا؟
من می خوام از دور دریاروببینم ..نمی خوام ماشین بتونه به کلبه ام برسه ..می خوام سریع به جنگل برسم ..یه کلبه که دیواراش نصف با گل قرمز رنگ شده نصفش با گل زرد

۵ نظر:

ناشناس گفت...

welcome back :*

ناشناس گفت...

J'ai besoin de calme Dans ce silence avec mon amour :D ,aussiiiiii ...Il sera beau moment
\\\ i need peace in that silence with my love too..it will be a beutiful moment:D

Amir گفت...

چند روز چیشا داشتم میرفتم خرید... هوا نم نم بارونی بود و کمی بفهمی نفهمی سرد... از یه جایی نمیدونم کجا بوی سوختن چوب میومد... .ای تو نم نم بارون هیچی مثل یه آتیش حال نمیده ... وقتی بوی دود چوب بلند میشه... وای معرکه ست ... منم دلم شمال خواست

ترانه خالقی گفت...

گیسو جان، خیلی لطف داری...خیلی.
بعد هم این که از این آرزوها جان من نکن، من هم شبیه همین آرزو رو داشتم، خدا نه گذاشت نه ورداشت، برآورده اش کرد....بعد پشیمون شدم که چرا آرزو نکردم فقط مثلاً آخر هفته ها بهم این آرزو رو بده!

ناشناس گفت...

اولبن باری است که وبلاگ شما رو و تمام مطالب ماه قبل وبلاگتون رو خوندم جالب بود
موفق باشد و سر زنده
در ضمن من ترجیح میدم تو دل کویر باشم باشکوه است نه ؟

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...