من یه لباس حوله ام بزرگ و آبی دارم که سایز غوله و معلوم نیست از کجا و کی به من رسیده... سالهاست بعد از حموم می پوشم و باش می خوابم ...الان مدتهاست که یک آستینش شکافته و یه ور کلاهش هم کنده شده و پایینش هم جر خورده اما هر چه کهنه تر می شه بهتر آب می گیره...اما بالاخره روز جدائی مون فرا رسید و امروز وقتی خواستم از تو کمد برش دارم یه آستینش کلا کنده شد... من پس از یک مدت عزاداری گذاشتمش تو کیسه سطل آشغال که فکری به سرم زد.. یه قیچی برداشتم و از اون دوست قدیمی، دهها حوله درست کردم: حوله دست، حوله صورت، حوله آشپزخونه، حوله برای دستمال کشیدن و ...
فقط یه مشکل کوچیک من الان با چی برم حموم؟
۱۵ شهریور ۱۳۸۷
وداع حوله ای
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر