مدتی است در حال راه اندختن یه آتلیه عکاسی برای فرهنگسرا هستم و درگیر خرید دوربین و نور و فون...در این کار دارم از کمک یک عکاس با تجربه استفاده می کنم. او امروز در کامیپوترش فایلی را باز کرد و به من گفت: نگاه کنید ببیند این خانومو می شناسید...
از لای برگها دخترلاغری دیده می شد با روسری و شلوار سفید و مانتو آبی کمرنگ در حیاط کتابخانه حوزه هنری در حال خواندن کتاب، حتی عنوان کتاب هم دیده می شد "هیچ یک از آنها باز نمی گردد"
و سرانجام با دیدن کیفم خودم را شناختم ...دهسال پیش ...
هدیه دلچسب و عجیبی بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر