۱ دی ۱۳۸۷

سایر بستگان


دانشجوغمگین و عزادار اومد تو اتاق اساتید خرما پخش کرد. تسلیت گفتیم و نسبت را پرسیدیم
گفت عمه مادرش

۸ نظر:

ناشناس گفت...

هووووووووووررررررررررااااااا
من تونستم کامنت بذارم. یه ماهه که نمی شد کامنت بدم ولی می دیدم که کامنت داری کلی حسودیم می شد که اینا چه جوری میان آخه.

سایر رو که دیدم یه لحظه دلم غنج رفت :دی
پیدا کنید پرتقال فروش را!

ناشناس گفت...

:)))

چه فداکار!

ناشناس گفت...

! عمه مادر .... چه فامیل های با معرفتی ....

ناشناس گفت...

اولین بار که پی براه منو دعوت کرد وبلاگ شما رو بخونم راجع به دفترچه بیمه نوشته بودی وای من این جارو کشف کردم نمی دونم چرا این همه خوشم می آد ازاین جا بعد می خواستم کتاب تحفه مو براتون بفرستم آدرس بی اسم دادین و من اسم خواستم و ندادین اما ...خیلی دوست دارم یه آدم هنری مثل شما داستان منو بخونه می شه یه بار که وقت کردی بیای وبلاگم و داستانمو از اول بخونی ...مرسی خیلی ممنون هروقت هم اراده کنی کتابمو می فرستم می نویسم برسد به دست خانم گیس طلا ...

ناشناس گفت...

مبادا یه روزی ننویسی،نوشته هات بد جوری رزق روح من شده،ممنون

ناشناس گفت...

مبادا یه روزی ننویسی،نوشته هات بد جوری رزق روح من شده،ممنون

ناشناس گفت...

kho midooni chie
namdooni dge
alan man yeki has ke nave khaleye mamaname vali mese dadasham doosesh daram
dalil namishe ke

Little Miss Dreamer گفت...

ameye madare man ham age khoday nakarde fot konan, man kheili narahat misham, hamintor amooha va zan amoohaye mamanam, kheili vaghta bazi adama ba ghalbaye talashoon, ye rade paye kheili por rangi too zendegiye adam mizaran ke dge aslan ghorb o bod e nesbataye family toosh gome

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...