۲ دی ۱۳۸۷

تسويه حساب


نه! من اعتقادی به زخمهای قدیمی بوف کوری ندارم که در تنهایی روح آدمو می خوره،زخم ها در زمان وجود دارند، اونم زمان گذشته نه در زمان حال. به همین علت نه دردی دارند و نه خون ریزی فقط خیلی کم مثل تو فیلمها پیش می یاد که تو یه سفر کوتاه مدت داشته باشی به گذشته و دقیقا همونجا از ماشین زمان بیرون می یایی که قرار زخم بخوری انوقت دوباره ضربه زده می شه و بعد بر می گردی به زمان خودت. یک کمی درد می کشی، بعد دوباره بزرگ می شی و می یایی تو همین زندگی روزمره وآرام و شادت که خودت درستش کردی و می گی گوربابای همه شون ..مرهمی برای زخمهای کهنه وجود ندارد.
می دونم بالاخره یه روزی باید حسابمو با گذشته تسویه کنم.می دونم که این همه خشم و اشک پنهان شده یه روز باید منفجر بشه اما فعلا نه، فعلا کار زیاد دارم .برم این مقاله اعداد مقدس را تمام کنم .می دونید یه زمانی سیزده عدد مقدسی بوده ؟

۷ نظر:

ناشناس گفت...

سلام گیس طلا خانوم
نگذار که زخمهاروح بزرگت رو بیازارند. به یاد این جمله دکتر شریعتی باش که :
خودخواهی های بزرگ با آوازه و عشق سیراب می شوند اما دردها و اضطراب های بزرگ در گرمای مهر و عشق ، در انبوه نام و ننگ همچنان بی نصیب می مانند.
به موفقیتهات فکر کن و به جلوه های سفر اخیرت (آخه من همین دیشب از گرگان برگشتم)

پ ن : ببخشید اگه نصیحت گونه نوشتم.

ناشناس گفت...

حساب تموم بشه تازه تفاوت اون زندگي قشنگو با اين زندگي قشنگي كه خودت ساختي مي فهمي به خدا .

ناشناس گفت...

اگه زخم ها رو پنهان هم کنی یه روز سر باز می کنن. به تره اول تکلیفت رو با زخم ها مشخص کنی یا فراموششون کن برای همیشه و یا درمانشون کن و بعد به زندگیت برس. فکر می کنم برای همیشه فرموش کردنشون کار راحت تریه چون معلومه تو دختر موفقی هستی. موفقتر باشی.

ناشناس گفت...

doshmanet goozpich beshee:D! albate in rate o ina ham dare , hamchin emkanatehs bishtare :D! eshkal nadare;) adat mikonim! ama fek konam ke beshe fontet ro agahalan bozorgtar koni!
2 are midoonestam moghadas biide:D! ba tahlilet ham kheli hal kardam! ( man hich vaght aslan ba khdoe boofe koor hal nakardam! cheraaaa??!!!

ناشناس گفت...

Love u girl! Love the life you've made for yourself! Enjoy

ناشناس گفت...

سلام خانم طلا
چندوقت بود که نمی شد برات نظر گذاشت
دلم برات تنگ شده بود هرچند شما جواب نمیدی ولی ما دلمون به خوندن مطالب شما و نظر گذاشتن برات خوشه.
از اون روز که رفتی شهر من (گرگان) منو هوایی کردی.نمی دونی چقدر دلم میخواست منم بودم.
چه حالی کردی نه؟!
اما بهت بگم منم عید غدیر رفتم شیراز.سعدی و حافظ که اگه آدم 100بار هم شیراز بره بازم دلش براشون تنگ میشه.اون جاده قشنگ و پردرخت پاسارگادکه زمستونشم قشنگه و....
خلاصه جای همگی حسابی خالی.

Unknown گفت...

سلام گيس طلا خانوم.. بالاخره نظردونيتون درست شد D:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...