۲۲ دی ۱۳۸۷

همزاد


گنجشگا به دلیل نا معلوم یک دفعه همه با هم می نشستن رو زمین پیاده رو بعد بلند می شدن می رفتن رو درخت و دوباره از اول. اونقدر جدی بودن که پیاده رو را بند آورده بودن
از اون هم آدم تو پیاده رو فقط من و یه بچه فروشنده به بازی دلپذیر اونا نگاه میکرد. ازجلوی پسره رد شدم شروع کرد با صدای گریه آلود همون نقشی که یادش دادن: خانم تو رو خدا ، خانم هنوز دشت نکردم، خانم مگه چی ازت کم می شه از من بخری...
خم شدم توگوشش گفتم : تو هم گنجشگارو دوست داری؟
نقشش متوقف شد و لبخندی عمیق ، عمیق ، عمیق بهم زد
سه تا اسکاچ ازش خریدم هزار تومن
بهم انداخته نه؟

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

No ,you can never enjoy so much by so little money

ناشناس گفت...

khub bud in post gis tala

ناشناس گفت...

من بالاخره موفق شدم بیام اینجا یه افاضه فضلی بکنم.همیشه وبلاگتو میخونم اما نمیتونم نظر بذارم.یعنی باز نمیشه دیگه میخاستم برم وبلاگ من و دیگری رو واسه کنم آخه از اونجا پیدات کردم.خیلی قشنگ مینیمال مینویسی.

Reza Mahani گفت...

nice post, maybe a bit romantic for reality

Unknown گفت...

سلام عليكم
نوشته هات رو دوس دارم و واسم جالبه كه تا حد زيادي تو اين سن الكي خوشي.2 سالي هست كه دارم نوشته هات رو ميخونم و با قهرمانات هم آشنام.راز اين الكي خوش بودنت چيه؟به چي اميدوار و خوشي؟فك ميكني واقعا داري زندگي ميكني؟پس زندگي نديدي.منظورم پول و پله نيست منظورم مردمان شاد و آزادي هستن كه 3 ماه از سال رو به خاطر دينشون گل نمي كيرن سرشون اونم با افتخار.عجبا اي عجب كه تو اين فضا احساس خوشبختي هم بكني.يه بار از كسايي نوشتي كه فقط گير ميدن به شرايط و همش عبوسن و گفتي كه ازشون بدت مي ياد.اما آيا اونا رئاليست ترن يا تو كه به ترك ديوار هم ميخندي؟

ناشناس گفت...

خب اصولن این اسکاجها برای شستن چربی های ماسیده بر روح آدمی به کار می آید . نیانداخته گیسو طلا جان . فرار چربی هارا دیدی ؟ :)

ناشناس گفت...

خواوش می‌شود اولندش. بعدشندش که آدم خب بخوشش میاد لینک می‌ده تشکر کاکل عقابه (این الان یهویی نمی‌دونم از کجام دراومد)
خو خانم ما الانی یه عالمه‌ای می‌شه که می‌خونیمت. اوه آره یه عالمه جریان اون دختر بسکتبالیستا!‌ اون جاروبرقی‌یه تازه خیلی قبل‌ترش. فک کنم یادم میاد ولی آقا برفی میادا!‌ دیدی؟ الان این‌جا روبروی من یه عالمه کاج کاکل برفی‌یه (گیر دادم به کاکل؟ هیه) اوهوم دیگه یعنی الان تو یه عالمه دوست منی که من یه عالمه خاطره با یه عالمه از پستات (به ضم پ) دارم اصنم راه گریزی نداری و اینا و الان میرم چقدر حرف زدم!
پی.اس: برف خوبه ها!‌ وای ولی خیلی زیاده چطوری برگردم خونه خب!!!!

ناشناس گفت...

زیاد نه ،بستگی داره از کودوماش بوده باشه.

ناشناس گفت...

تو خيلی قشنگ مينويسی و از همه زندگيت هم لذت ميبری من نميفهمم چرا sina خواسته بگه هرکی مثل اون فکر نميکنه و افسرده نيست ابلهه

پویان گفت...

های! می دونی چیه؟ یه دوستی می گفت مگه زندگی چیش قشنگه که انقدر تبلیغشو می کنی؟ تو جوابش به نقل از کسی گفتم:
چرا فک می کنی زندگی یه چیز سربسته ایه که باید یه عمر زور بزنی و تلاش کنی و آخرشم نرسی بهش. بابا زندگی همینه...از قشنگیاشم اینه که دل یه آدم رو به هر دلیلی شاد کنی... رونوشت به این آقا سیناهه...

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...