۶ بهمن ۱۳۸۷

عشق کهنه


از وقتی یادم میاد مادرک تو آشپزخانه کنار اون رادیوی قراضه زرد رنگ می نشست و بی بی سی گوش می داد،نقل قول می کرد وخبرها را نقد و تحلیل می کرد. تا اومد بهش خبر تلوزیون فارسی بی بی سی را دادم. حسابی هیجانزده شد و شب اول از ساعت 5 تا 12 شب پای تلوزیون نشسته بود و تا شاید صادق صبا و لطفعلی خنجی یا به قول خودش خنجعلی را هم ببیند...حالا هم کافیه وقتی من وخواهرک داریم فیلم نگاه می کنیم ثانیه ای حواسمان پرت شود فورا می گه: خو ای فیلم نگا نم کنین بزنین بی بی سی

۷ نظر:

محسن گفت...

سلام
یه چند وقتیه بی صدا میام به گیس طلا سر می زنم و می رم. امروز گفتم به سلامی داده باشم با خودش نگه این پسره چقدر بی ادبه!

ناشناس گفت...

مامان تو خاطراتش با بی بی سی شاید هم سن و سال مو نو تو باشه مال که ربع اونم نیست واسم یه دنیاست
یکشنبه شبا مهتاب و موسیقی رو یادت میاد

ناشناس گفت...

خداییش منم دوسش دارم.یه شبکه خبر آرامش بخش !!

Aso گفت...

asheghe in jomle shirazie akharetam.va hamchenin asheghe blog ghashanget.

ناشناس گفت...

خب شماهام بزنین اون کانال بی بی سی دیگه ! اهه !
وقتی فیلم نگاه نمی کنین چرا مردمو اذیت می کنین ؟

ناشناس گفت...

چقدر این تصویر نشستن توی آشپزخونه کنر رادیوی قراضه و گوش دادن به بی بی سی آشناست برام. کاری که پدرم سالها می کرد و من سالی که کنکور داشتم بغایت ازش حرص می خوردم. ولی الان دلم برای اون فضا تنگ شده.

ناشناس گفت...

مادرک!!!

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...