۲۷ بهمن ۱۳۸۷

آخر مرام


ما که توفیق نداشتیم تواین مدت هم جواری با مسجد پامونو توش بذاریم مگه همسایه مون تومسجد غش کنه بیان سراغ ما که بریم جمعش کنیم و مستفیض بشیم


جالب اینکه چند وقت پیش دختر همین همسایه از پشت آیفون مقادیری خواهر ومادر ما را عروس کرد که چرا درِ آپارتمان را روی او که در پشت سرم بوده بسته ام...

حالا ما مادره را بردیم بیمارستان و با رذالت تمام آنقدر خرج محبت برای مادره کردم تا وقتی دختره رسید از شدت شرمندگی مشرف به موت شد

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

خسته نباشى. کار خوبى کردى.

ناشناس گفت...

من فقط می خواستم بگویم خیلی وبلاگتان را می شود خواند و خیلی می چسبد و اینها :)

ناشناس گفت...

مستفیض ؟؟؟

ناشناس گفت...

خیلی خوشم اومد !
هم پیش خدا رو سفید شدی هم پیش خلق خدا ، ننه !
تازه خلق خدا رو هم رو سیاه دو دنیا کردی .
رذالتت قبول !
دوستت دارم گیسو جونم
خسته نباشی

ناشناس گفت...

فروزان باد "اسپندارمذگان" ، روز عشق ایرانی

Saeedeh Amin گفت...

واااا مصیبتا..حالا تازه میاد باهات دوست می شه بعد پشت در و همسایه رو گاز می گیره..
راستی خانم مرام کش..
ون ویل یو وانت تو اینویت آس یور هوم؟؟

ناشناس گفت...

در سرمای غریت و دو ساعت از نیمه شب گذشته,آنقدر خندیدم که همسایه آپارتمان بغلی به دیوار کوبید! ممنون همشهری عزیز!

ناشناس گفت...

گیس طلا ؟؟؟
کچایی پــَ ؟؟

ناشناس گفت...

اون شرمندگی رو دوست دارم

ناشناس گفت...

رذالتت دوست داشتنیست

ناشناس گفت...

فقط خواستم یه چیزی نوشته باشم. قبول باشه.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...