ما که توفیق نداشتیم تواین مدت هم جواری با مسجد پامونو توش بذاریم مگه همسایه مون تومسجد غش کنه بیان سراغ ما که بریم جمعش کنیم و مستفیض بشیم
جالب اینکه چند وقت پیش دختر همین همسایه از پشت آیفون مقادیری خواهر ومادر ما را عروس کرد که چرا درِ آپارتمان را روی او که در پشت سرم بوده بسته ام...
حالا ما مادره را بردیم بیمارستان و با رذالت تمام آنقدر خرج محبت برای مادره کردم تا وقتی دختره رسید از شدت شرمندگی مشرف به موت شد
۱۱ نظر:
خسته نباشى. کار خوبى کردى.
من فقط می خواستم بگویم خیلی وبلاگتان را می شود خواند و خیلی می چسبد و اینها :)
مستفیض ؟؟؟
خیلی خوشم اومد !
هم پیش خدا رو سفید شدی هم پیش خلق خدا ، ننه !
تازه خلق خدا رو هم رو سیاه دو دنیا کردی .
رذالتت قبول !
دوستت دارم گیسو جونم
خسته نباشی
فروزان باد "اسپندارمذگان" ، روز عشق ایرانی
واااا مصیبتا..حالا تازه میاد باهات دوست می شه بعد پشت در و همسایه رو گاز می گیره..
راستی خانم مرام کش..
ون ویل یو وانت تو اینویت آس یور هوم؟؟
در سرمای غریت و دو ساعت از نیمه شب گذشته,آنقدر خندیدم که همسایه آپارتمان بغلی به دیوار کوبید! ممنون همشهری عزیز!
گیس طلا ؟؟؟
کچایی پــَ ؟؟
اون شرمندگی رو دوست دارم
رذالتت دوست داشتنیست
فقط خواستم یه چیزی نوشته باشم. قبول باشه.
ارسال یک نظر