۲۸ شهریور ۱۳۸۸

‫شهربازی های وین







برای دیدن اشتت پارک بیرون رفتم. پارک زیبا و کوچکی بود. زمانی که از پل رد شدم و پسرکی در کنار آن اکاردئون می زد و من به سمت دریاچه کوچک مصنوعی و مرغابی های درونش می رفتم. فکر می کردم که تمامی این تصاویر نوستالژیک در فیلمهائی که دیدم بر اساس واقعیت بوده است!
من مثل اکثر آدمها از غذا دادن به پرندگان لذت می برم و از این تلاش پایان ناپذیر مرغابی ها برای تمیز کردن پرهایشان و این مدام و مدام رفتن زیر آب و تکاندن خودشان
مردم در زیر آفتاب بر روی چمنها خوابیده بودند و توریستها هم با مجسمه آهنگسازها عکس می گرفتند و رستورانهای باز هم که همیشه هستند و این ملت هم که هر ساعتی در حال غذا خوردن است. والدین و بچه ها هم در قسمت های بازی و یک دختر درسخوان هم در حال نوشتن مشق هایش روز چمنها زیر افتاب. دوچرخه سوار ها هم در چرخش و دونده ها ...همه چیز عجیب عادی و سرجایش است
از انجا با عوض کردن اوبان به شهربازی معروفشان رفتم.پراتا که به دلیل چرخ فلکی معروف است که بسیار قدیمی است 1897 به افتخار تاجگذاری فرانتس یوزف اول درست شده(به ما چه)
خب حقیقتش این است که من هیچوقت شهربازی دوست نداشتم. سروصدایش مرا به سردرد می اندازد و تمامی وسایل گردشی مرا به تهوع
اما تنوعی که در این وسایل بود مرا نیز سر شوق اورد. بخصوص این دستگاه که واقعا شجاعت می خواست سوارش شدن
اما قایقهایی که از در تونلهای پر اب رها می شدند و توپهایی که به همراه مسافرشان به هوا پرتاپ می شدند و ....
خوب بود اما ظهر شده بود و سردرد هم به سراغم امده بود به رستورانی رفتم که همه در بیرون نشسته بودم ومن به داخل ان پناه بردم و هیچکس انجا نبود به همین علت توجه گارسونها را جلب کردم. غذایی هم که سفارش دادم گیج ترشان کرد . (منکه نمی دونستم چیه همینجوری انگشت گذاشتم روش)
اونا هم انگلیسی نمی دونستند و سه تایی به ایما و اشاره وبادی لنگویج به من فهمانند که این غذا تند است! هه هه چی خیال کردن پیرزن را از تاکسی خالی می ترسونی؟
غذا رسید ظاهرش که خیلی جذاب بود. همه از اشپزخانه مرا زیر نظر داشتند و زمانی که اولین برش را دردهان گذاشتم خودم هم کمی نگران شده بودم . جویدم و قورتش دادم و به تماشاچی ها لبخند زدم و همهشان نفس راحتی کشیدند.
راستش را بخواهید ما با این غذاها نمی گیم" تند" می گیم فلفلش یک کم زیاده .
غذاهم که معلوم شد همچین چیزی نبود یک برش نونه، که روش یک برش گوشت بود و روی اون هم فلفل و گوجه فرنگی و پنیرپیتزا... اما خوشمزه و زیاد بود
در تمام مدتی که تنهایی در ان سالن نشسته بودم و به در و دیوار لبخند می زد. چندین باز مجبور شدم ملیتم را برای صاحب فضول رستوران و همسرش توضیح دهم و اینکه چرا این غذا را انتخاب کردم و چرا تنهایی به شهربازی اومدم.
غذا اینقدر زیاد بود که سالادی که سفارش دادم نخورم و نامردا بازم پولش را حساب کردند . تازه یه بطری اب هم شد دو یورو و پنجاه سنت یعنی بگو سه هزار تومن خیلی زور داره ها
در حال ترکیدن بیرون اومدم از رستوران و دوباره از دیدن هیجان مردم درون دستگاهها و قیافه شان زمان پیاده شدن لذت میبردم. همه نوع ادمی هم بود از مادری که با کودکش ماشین برقی سوار شده بود و چانه بچه مدام به فرمان می خورد تا پدری که با دخترش قایق سوار شده بود و بچه بدبخت خیس آب شد
یک عالمه هم پیرزن هم امده بودند فضایی شاد و پر هیجان


۷ نظر:

ناشناس گفت...

salam gis tala jaan

agar beh paris amadid khabaram konid keh agar shoma ham mayel boodid hamdigar ro bebinim..
neveshtehhatouno mikhounam va tanzetoun ro doost daram
azade

gistela گفت...

mamnon azizam
sale digar agar khoda v baghiye khastand:)

MoNO گفت...

جهت سوال در هنگام تایپ این مطلب سرعت حرکت دست بر روی کی برد حدوداً برابر سرعت نور نبود؟؟ ( تعداد غلط های املائی در این بلاگ باعث این حدس انیشتنی بنده شد )
راستی منظور از اون انگشت در حین عکس چی بود اخه هر چی لپ تاپ اینور کردم اون رو کردم تا شاید منظور عکاس معظم رو درک کنم نشد که نشد
راستی شما توی دهاتتون به غذای نسبتن تند می گید فلفل زیاد یا اینکه تتتتتتند؟ما که می گیم تنده اخ سوختم!!بعد شکممون رو می گیریم زیر آب تا شاید خنک بشه!!شما چه مکنید؟(مکنید درسته نه می کنید حالا حدس بزن چرا!! )
یاد شهربازی مرحوم سر سئول افتادم یادت بخیر جوونی، یادش بخیر خودم یکی دو سه باری توش مردم!!

ناشناس گفت...

چه جالب...عكسامو كه مي بيني !!!منم تاب تاب ابازي بودم .....

mumyohoney گفت...

kheili ghashang minevisi, mersi

ناشناس گفت...

gistela jaan
az in behtar nemisheh. emailamo saay kardam vared konam nshod. azadeh@wanadoo.fr

saale digeh khabarm kon lotfan
khoubo khosh bashi

دلی گفت...

پراتا چرخ و فلکی که جس و سلین سوارش شدن(تو بی فور سان رایز) اومممممم خوش بحالت!

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...