مامان داره آواز می خونه، بهش میگم :مامان تو واقعا تو آواز استعداد داشتی ها ..حیف شدی
مامان می گه: نه تو شعر داشتوم، آم استعداد شاعریمو ای(اشاره به خواهرک) کور کِرد، هی صوبا واسش آواز می خوندم تا بیدار بشه، هی گفت بی صدا ،حالا افسرده می شم، شمام غصه میخوری..
خواهرک می گه: ا مگه من هی بهت نمیگم صوبا برو کنار دریا شعر بوگو
مادرک می گه: او موقع که وقت شوکوفاییم بود نی ذوشتی حال دیگه شعروم نم یاد!
۲۷ مهر ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
چهل عدد مقدسی در اساطیر ایران است. اهورمزدا آسمان را در 40 روز می سازد. چهل تعداد روزهای ناپدیدی هفت ستاره خوشه پروین است. در بابل بر یکدور...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
تولدم مبارک
۱۲ نظر:
سلام خانم.
جدا از اینکه ما رو یاد اون لهجه باحال شیرازی میندازین و خیلی از وقتها خنده ای به لب میارین منون.
از شیرازیها انتظار زیادیه ولی کاش می شد که از شما برای پاسداشت لهجه گرامی شان تقدیر و تشکری می کردند.
داشتوم؟
ببخشید . فضولیه . پیش قاضی و معلق بازی نباشه ولی داشتوم غلطه .
دشتم درسته . با ضم د و فتح ت !!
خوب دیگه راست میگه بنده خدا
سلام خانوم طلا. دو - سه روزی طول کشید تا کل آرشیوتون رو بخونم و به امروز برسم. کاش مثل خیلی وقتا هنوز سرخوش تر بودین. سر خوشی و خوشی کردن با دلایل ساده از خصوصیات ذاتی ما شیرازی هاست. کاش اجازه ندین این رد پای 40 سالگی عمیق بشه. 36 سالگی تون خیلی شاداب تر از 36 ساله بودن بود. باز هم برویید و شاداب بشید.
خوب باشید.
بهتر از همیشه باشید.
من كلا شيرازي ها رو دوست دارم.
در اين جشنواره وبلاگ نويسان برتر راي اول رو دادم به شما سركار گيس طلا خانوووووم. اين رو محض پاچه خواري گفتم و نه ديگر هيچ
طفلک
مامان نه هاااا ، تو!
فقط خدا میدونه که ما چقدر به پدر و مادرامون ضرر زدیم و خودمون خبر نداریم.
من می فهمم مامانت چه حالی داره!!! یادته چیکار می کردی وقتی شعرامو برات می خوندم؟
نارسیس
ای بابا منکه شنونده خوبی بودم واسه شعرات خودت می گفتی که ...حالا بعضی وقتا خنده ام می گرفت ..فقط
می خوام فضولی کنم و بگم که این مادرک گفتن تان دیگه چه صیغه ایه؟
دقت کردین که برای خواهراتون فقط کوچیکه رو خواهرک می نامید؟
مادر، که بزرگ و کوچیک نداره!و خب به لحاظ اون یکی دلیل هم باز برای مادر اصلا یه جوریه :))
نگین نه که نمی پذیرم
خدائیش به جز ف.خ که هیچ وقت نمی گذاشت براش شعر بخونم چون خودش هم شاعر بود!!! همه به من گوش می دادن...تو که از همه بهتر گوش می دادی ... حالا غصه نخور دوباره میام یه عالمه شعر دارم برات می خونم :))))
ولی راسی از وختی عاشق شدم چشمه شعرم خوشکیدس! می باس قیدی این عشق آ عاشقی را بزنم انگار!!!
من به عنوان یک شیرازی ناب بابت نشر این لهجه زیبا تشکر صمیمانه عرض کرده و برایتان روزهای خوشی را آرزومندم .مااااااااااچ
خیلی خوشمزه مینویسی
ارسال یک نظر