خواهرک زنگ زده از شدت خنده نمی فهمم چی می گه
بالاخره معلوم شد در بحثش با مادرک مثل همیشه از من نقل قول کرده، مامان هم جوابی بهش داده دندان شکن:
" گیره به گه می بره ، شنبه به جود"
در قدیم فضولات حیوانات را با وسیله ای به نام گیره حمل می کردند و شنبه هم که روز تعطیلی یهودی هاست. که درشیراز خوشنام نیستند. یه چیزی تو مایه کبوتر با کبوتر باز با باز
حالا خواهرک با خنده می گه : توجه داری که در این صورت من گه هستم تو گیوه
مامان که می خواد به من بی احترامی نشه از اون پشت می گه: نه قسمت دومی مال شماست
خواهرگ می گه :انتخاب با خودته می خوای گیره باشی یا جهود
۲۴ نظر:
کم کم داره دیکشنری شیرازیمون تکمیل می شه ;)
از شما بسیار بعید بود. دیگر این وبلاگ را نخواهم خواند.
"شنبه هم که روز تعطیلی یهودی هاست. که درشیراز خوشنام نیستند. "
این بخش را میشه محبت کنید معنی کنید که ما هم حالیمون بشه. چون دوست شیرازی داریم, هم مسلمون هم یهودی و هیچ کدوم دیگری را بدنام تلقی نمیکنند.
انقدر حال می کنم هم با شیرازی هم با مادر دوست داشتنیت
گیس طلاجون می دونم قرار نیست توی وبلاگ مانیفست منتشر کنی، اما ایکاش یه ذره هم نشون می دادی که چقدر این ضرب المثلها غیر انسانی ان...
با تمام احترامات سابق و لاحق ، از این پستتان خوشم که نیامد هیچ ، ناراحت هم شدم .
یعنی از شما انتظار نداشتیم . بدتون نیاد . کلیمی و جهود نیستیم ولی هیچوقت نفهمیدیم فلسفه ی اینکه خیلی ها جهودا رو خوشنام نمیدونن و اونا رو بهر حال خوب نمیدونن چیه ؟
درسته که از قدیم چنین طرز تفکری توو خیلی از مردم وجود داشته و با وجود اینکه ممکنه دیگه مث سابق نباشه و همینطور این ضرب المثلها و تکیه کلامها بر جای مونده باشه ولی به نظرم حتی مطرح کردنش هم خوشایند نباشه .
اگه ممکنه توضیح بفرمایید . یعنی از شما انتظار داریم که حتما توضیح بدین .
بالاخره درسته که شما وبلاگ صاحابید و صاحاب اختیار ، ولی ما هم حقی داریم ، نداریم؟
اتفاقی به weblog اومدم.
سوای از مفاهیم نوشته هات خیلی با سبک نگارشت حال کردم.شاید به خاطر اینکه خیلی برام آشنا بود.
امیدوارم پیروز باشی
همشهری تا اونجایی که می دونم ما با یهودی ها هیچوقت مشکل نداشتیم و بدنام هم نبودند!!!!!!!!!!!!!
شما همه یهودی های شیرازی رو ملاقات کردید که اینطور اظهار نظر می کنید؟
من از توضیح دادن متنفرم بخصوص توضیح یک پست وبلاگ. اما حالا که اصرار دارید: شیراز پر از ضرب المثل ضد یهودی است. یهودی ها برای سالهای زیاد اقتصاد شیراز را در دست داشتند و زمانی تمامی طلافروشهای شیراز یهودی بودند . شاید این نفرت در ضرب المثل ها از ان زمان باشد. از وضعیت فعلی یهودی ها در شیراز اطلاعی ندارم ولی هنوز در محله سنتی و متعصب ما قصردشت، این نفرت و بیزاری به شدت وجود دارد ,و من فقط به مدد مادر روشنفکرم می توانستم دوستی ام را با کاملیا دختر موقرمز یهودی ادامه دهم .
اما کلا این پست هیچ ربطی به این ماجرا ندارد. قضیه این است که مامان تلاش داشت که سوتی خودش را درست کند بدتر کرد. طنز قضیه را گرفتید یا بازم جو گرفتتون؟
به نظر من اصلاً احتیاج نداشت که توضیح بدی گیسو جان، چون تو فقط یه ضرب المثل رو نوشتی، خودت که این ضربالمثل رو نساختی. نقل قول کردی. واقعاً بعضیها جو گیر میشن یه هو. این بعضیها خودشون برن فکر کنن ببین توی هفتهٔ گذشته یا ماه گذشته چقدر مزخرف گفتن یا چقدر جوک ترکی و رشتی و لری و غیره تعریف کردن. چطور فکر نمیکنن که این جوکها و متلکها غیر انسانی هستن، یه دفعه به فکرشون رسیده که یه ضرب المثل غیر انسانی یه. یکی باید به اینا بگه بشینین فقط فکر کنین چقدر توی ایران و توی زبان شیرین فارسی پر از این حرفهای غیر انسانی و نژادپرستی یه. هر کسی اگر خودش رو درست کنه، ایران میشه بهشت. قبل از اینکه انقدر به کار هم فضولی کنیم و از هم ایراد بگیریم بهتره اول خودمون رو درست کنیم!
you deserve Ahmadinejad! anti semitism in your dna
حالا چرا اینقدر عصبانی؟ بحث جو گرفتن نیست
من و تو اختلاف سنی زیادی نداریم و همون اصالت شیرازی تو رو من هم دارم اما واقعا این رو نشنیده بودم. و هیچوقت احساس نفرت را حتی از بزرگترها نشنیدم . و در اقوام دور ارتباط صمیمی با اونها رو هم شاهد بودم.
درضمن افراد خواننده وبلاگ تو موضوع وبلاگ تو رو گرفتند اما خوب انتظار چنین قضاوتی رو و چنین توضیحی رو از تو نداشتند همین.
Stop complaining , she wrote something from a phone conversation .. where is your sense of humour !
Also, I lived in shiraz and went to Shiraz university, there is a lot of jewish jokes there, it is true, either you like it or not.
اولا که موضوع این پست یه جیز دیگه است نه احساسات نژاد پرستانه، اما در کل دنیا هم چه خوشمون بیاد جه بدمون بیاد این نوع احساسات در مقابل یهودی ها هنوز وجود داره و فقط مختص شیراز هم نیست. همونطور که چه خوشمون بیاد چه بدمون بیاد یهودی های همه جای دنیا در تمام جوانب زندگی خیلی موفق هستن و مهمتر از اون خیلی همدیگه رو دارن و با هم هستن. شاید وجود و قدرت همین نوع احساسات در مقابل این قوم هست که هنوز که هنوزه هر حرفی و بحثی در موردشون فوری انگ نژادپرستی و ضدیهودیت می گیره. این احساسات هست، علتش چیه من نمی دونم اما میدونم که هیج وقت هیج جا من شخصا ندیدم که مردم عادی کوچه و بازار ایران خودشون راه افتاده باشن تو خیابون یهود کشی! همسایه ها و دوستاشون!
یعنی حتی با وجود این احساسات سالها با هم زندگی کردن. راستی کسی میدونه که اون یهودی ها چه نوع احساساتی ممکنه نسبت به مسلمون های هم محله ایشون داشته باشن و چه ضرب المثل هایی رو درباره شون بکار ببرن؟
(همون ناشناس بالایی ، این تیکه اش جا افتاده بود)
خوشمان آمد
گیسو طلا.شما چنان از اینکه مادرتان بشما اجازهء دوستی با یک یهودی حرف میزنید که انگار ایشان بشما اجازهء همنشینی با یک جذامی را داده بودند.
عجب ضرب المثل باحالی. نمی دونستم.
واقعا شما شیرازی ها دائره المعارف جداگانه ای دارید.
خیلی جالب بود کلی خندیدیم.
به وبلاگ منم سر بزیند.
واقعا شما شیرازی ها دائره المعارف جداگانه ای دارید.
خیلی جالب بود کلی خندیدیم.
به وبلاگ منم سر بزنید خوشحال میشم.
salam man kheili vaghte inja ro mikhunam,va safarnamehato va axhat ke hesabi dele mano bord!ta haddi ke fardash raftam amar begiram ke ba dustan berim khansar!ma safar ziad mirim ba goruh kuh!ke be marhamate emtehanhaie mianterm nashod!best parte webloget ine ke har ruz up mishe!:D
همشهری گرام
با این روشن گری که من میبینم , اگه چند تاروشن فکر دیگه مثه مامانت پیدا شه, ما تا چندی دیگر از لحاظ تفکر احمدی نژادی به خود کفائی میرسیم ...
سلام همشری
ما ۶۲ سالمونه و نصفه ی اولیش که بر میگرده به دوره ی او خدا در اطراف « دم کل » پلکیدیم !. خدائیش اوختا و شایدم همی حالو در باره ای « جودا » یی حرفوی میزدن که دروغ و راسش پوی خودشون امو من بهت بگم که تو « بچوی قصرالدشت » که اووختا هم کلی از باغوی اونجو مال همی جودا بود و باغبوناش مسلمون بودن هم ادم پیدا میشد و هنوم میشه که احمدینژادی فکر نمیکنن !.
من تو اونجوئی که میدونم مسلمونا به جودا اجازه ی هر کاریره نمدادن که بوکونن مثل همه کاروی دیگه که خوشون میکردن، نون ووئي ، سبزی و میوه و لبنیات و ایجور چیزا فروشی چرو که میگفتن اینا « نجسن » بری همی ام اینا یو بایه میرفتن پیله وری ( کهنه خری اشغال ماشغالوی مسلمونا ) و یو میرفتن تو دهات بو داتیا مامله میکردن چرو که اینا بو شهریا خوب نبودن و جودا ره نجس نمدونسن.
ای « مم رضوی پهلوی / خدا بامرزتش » که اومه سر کار بری یی ۱۰/۱۵ سالی به ای جودا فرجه دادن که کاروی دیگه ی هم بکنن ولی چون بازم نه بری هر کاری بیشتراشون رفتن تو طلا فروشی، پارچه فروشی و بعدنترا رفتن تو خیابونوی زند و داریوش و لوازم برقی فروشم شدن خب توشون عرق فروشم بود که البته تو مسلمونا هم بود.
امو با همه ایوجود من تو اونجوی که یادم میاد هیشوخت یه جودی ره ندیدم که به جرم دزی، بی ناموسی ، فحاشی ، پول مردم خوری ، بیعصمتی، خیانت، رشوه خوری ، تقلب و یو خیلی چیزوی بد دیگه برده باشنش کمیسری یو تو دادسرا !.
البته اینوی که یی کمی حساسیت نوشون میدن شایدم حق دوشته باشن امو بایدم بودونن که « در مثل مناقشه نیس » و تو ای مثلو که مامانتون اووردن نه بلانسبه شومو به ..... و نه جودا بد نوم!.
ارسال یک نظر