۶ اسفند ۱۳۸۸

جوزده 2

امروز صبح تلو تلو خوران از خواب بیدار شدم و به قصد قضای حاجت گلاب بروتون به خلو رفتم و در انجا متوجه شدم که در هنگام عبور از جلوی هال، اجسام و اشیا بزرگی در انجا غیبت پیدا کرده بودند . با عجله از ان مکان به بیرون جهیدم و مشاهده نمودم که از مبلمان اینجانب هیچ اطلاعی در دسترس نیست!

تصور کنید مرا با ان قیافه خوابالود و موهای سیخ و شلوار نصفه نیمه ام جلوی در توالت در حال تماشای جای خالی مبلها روی سرامیک که پر از تخمه و مو و خاک و...بود

خب من باید چی کار می کردم ؟ کلی اول صبحی خندیدم و رفتم صبحانه خامه و عسل خوردم و رفتم فرهنگسرا

نه شما بگو چی کار میکردم؟ به 110 زنگ بزنم؟ اونم واسه چهارتا تیکه تیر تخته؟

نه بابا من خیلی لارجم!!!

البته بعدا یادم اومد شب قبلش ساعت 11 یکی زنگ زد گفت مبلها رو واسه یه بدبخت تر از من احتیاج داره .من دچار جوزدگی ناشی از تو نیکی میکنو و بیابون و احسان و از این جور خزعبلات شدم و همه را انداختم توی دجله

حالا یه سئوال اساسی: اخه توی چیز خل که ده ساله قصد خرید مبل داری و هنوز نتونستی انتخاب کنی؟ می خوای تو دهسال اینده که در حال تصمیم گیری هستی ، چه غلطی بکنی با این سرامیک ها ی غیر قابل نشستن؟


۵ نظر:

ناشناس گفت...

حالا که دخمل متواضعی هستی و می خوای مهربون بودنت رو کم ارزش کنی لطفا دخمل خوب تری باش و به احسان و نیکی و این جور کارا نگو خزعبلات و از یه راه دیگه تواضعت رو اجرا کن ... تو می تونی ... اخلاق هم گاهی اوقات نقطه استارت خلاقیته ... یعنی به امر اخلاق عبارت کم میاری و این کمبود باعث شروع خلاقیتت می شه ...
دوسست دارم
:)

sofalineh گفت...

yaani oon halate shegefti ya mangi sobh e shoma ghabele setayesh e :)

حواس پرت گفت...

آخرشی به خدا!

فروه گفت...

یهنی من عاشق ِ اون تصویر برگشتن ِ مبهوتانه از دم در دستشویی و قیافه ی جنابعالی هستم ناجووووووووووور. با احترام

فروه گفت...

منظورم یعنی بود!!

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...