یکی از علاقمندی های من دیدن تصاویر زنِ باردار و مادر و نوزاد است. من تمامی انواع این دو تصویر(تا حد زیادی کلیشه ای شده) را بسیار دوست دارم. بخصوص ان نگاه غیر زمینی بین این دو موجود را
دیروز به دیدن دوستم رفتم که تازه زایمان کرده است. دیدن بدن او که تغییر شکل داده بود و از ان هیکل زیبا به این حجمهای بزرگ بی تناسب تبدیل شده بود، صورت بدون رنگش و دردی که هنگام شیر دادن تحمل می کرد، ان نوزاد قورباغه ای که انقدر ضعیف و زشت بود که ترحم بر می انگیخت و با سن چروکش زمانی که مادرش او را می شست
واقعیت را فراموش کرده بودم.. منکه خودم درگیر بزرگ شدن دختر خاله ها و پسر و دختر دائی بودم زمانی که هر روز صبح چهار نوزاد تخلیه می شدند داخل خانه ما ،منکه بزرگ شدن خواهرک را دیده بودم، فراموش کرده بودم که این عکسها و تصاویر تنها یک نیمه داستان را نشان می دهند ..
۱۵ نظر:
تا خیلی دیر نشده ، تولدتان مبارک !
جالب و قابل درکه غیراز تیتر پستت که گفته بودی قضاوت نکنیم. منکه نفهمیدم چجو قضاوتی مگه میشه کرد؟
منم عاشق نی نی گلوهام :)
باران
من یکی که قضاوت نکردم. خیالتان جمع!
بچه تا از آب و گل درنیومده دیدنی نیست!
یه ماه این جورین بعدش می شن همون نیمه داستان که عکسها و تصاویر نشون می دن. به خدا !
:))
و شاید همون نیمه ی قشنگ و پر از آرامش و زیبایی و یه حس خوب رو :)
با این حال کاریش نمیشه کرد که! چند صباح که بگذره، به جاهای خوبش هم میرسه باز :) شیطنت ها و اون جوری بریده بریده حرف زدناش و ...
موافقم
ترس داره ...
آواز دهل شنيدن از دور خوش است. منظورم از دور توي همون عكس هاست.
ازت بدم اومد
من علاوه بر اون دو مرود عاشق دید زدن ماشین عروس هم هستم
من و همسرم مدتی است که مشغول بچه داری هستیم(24 ساعته!!! )؛ از عشق و وابستگی هر چه برایتان بگویم کم است اما... واقعا گاهی از شدت خستگی و فشار این کار احساس میکنم که الانه سکته کنم!
غیر از اینکه خیلی آدم رو در گیر خودشون می کنند واقعا دنیایی از شیرینی هستند.یعنی دوست داری درسته بخوریشون.
آره ه ه ه ه
با این حال من هنوز هم فکر میکنم اگر بنا بود الهگانی داشته باشم، همه شان را به شکل زنهای باردار مجسم میکردم
بچه دو وقتش خوبه، يكي وقتي مياد ديدن آدم، يكي هم وقتي برميگرده خونه. در موارد ديگه از ترس منكوب شدن چيزي عرض نميكنم
ارسال یک نظر