۱۸ بهمن ۱۳۸۸

و لذت مکرر

زیاد پیش می یاد که تو مترو کتاب بخونم اما کم پیش می یاد که به خاطر یه کتاب ایستگاه را رد کنم.

خدا را شکر که جهان هنوز نویسنده خوب می زاید.

تنهایی پر هیاهو

بهومیل هرابال

ترجمه پرویز دوائی

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

یعنی انقدر جذاب بود و کشش داشت داستان که ایستگاه ...؟
اگه واقعا این همه خوب بوده، باید یه سری به کتاب فروشی بزنم :)
مرسی از معرفیش

بهمنگ گفت...

با وجود اينكه به خاطر اين كتاب با يه نفر به هم زدم، ولى خيلى دوستش دارم . چند بار در تنهايي كم هياهويم آنرا خوانده ام.
همزاد پندارى دارم شديد با يارو

پیام گفت...

خمیرش کردم

Zara گفت...

In vase man khili etefagh miofte...ye bar man hey mesle ye avang miraftam bala va payeen. akheresh ham majboor shodam ketab ro bebandam ta yadam bemoone piade sham:D

Hassan گفت...

خدا رو شكر كه راننده مترو نشدي!!

حوا گفت...

یک بار هم من را غافلگیر کرد:
http://shortsteps.persianblog.ir/post/42/

حوا گفت...

یک بار هم من را غافلگیر کرد:
http://shortsteps.persianblog.ir/post/42/

حوا گفت...

یک بار هم من را غافلگیر کرد:
http://shortsteps.persianblog.ir/post/42/

Unknown گفت...

اتفاقا منم الان دارم همین کتاب رو می خونم.چیزی نمونده تموم بشه.کتاب زیباییه!

سندباد گفت...

ااا من دیروز این کتابو دیدم و نخریدم
ینی من جیگر اون 129 کامنت پست 40 سالگی رو بخورم ها
البته خب فال و حافظ و اینا ، بستگی به این داره که خودت چقد باورش بکنی ... می دونی دیگه
اما خداییش فک کن ...
نه نه فک نکن ممکنه درست دربیاد
شایدم زبان حال اون طرف ماجرا بوده که دلت واسش بسوزه اینقد اذیتش نکنی
ببین اسم گیس طلا یا طره طلایی یا .... یه اشاره ای چیزی توش بوده یا نه . اگه نبوده که منظورش تو نبودی داداش من
برو خوش باش
* می دونی اون عکست خیلی شبیه تصورات من از قیافه ی واقعیت بوده ؟

ناشناس گفت...

mishe begin title be englisi chi hast?mamnoon

ناشناس گفت...

Found it.. sorry.. no need to respond "Too Loud a Solitude"

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...