مادرک می گه زمستون شبا حاج محمد برامون حافظ میخوند، دائی ابولقاسم شاهنامه. عمو بزرگ هم یه نفر رو می اورد که تو این شبا برامون نی لبک بزنه.. حالا همه هر شب تو خونشون تلوزیون نگاه میکنن ، وقتی هم دور هم جمع می شن باز تلوزیون نگاه می کنن
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۸ نظر:
خوش به حال مادرک!
حسودیم شد.
این مطلب رو هم توی زندگی حس میکنم همه از هم دور شدیم و بی احساس .خدا کمک کنه
خوب برا همین تلوزیون داخلی همش آخوند نشون میده که شما بفهمید تلوزیون چیز بیخودیه دیگه،چرا شما درک نمیکنید آخه؟
آره گیس طلا جان
من عین همینو این مدلی به آقای میم که اصرار به معاشرت داره گفتم:
بریم مهمئنی که چی؟ بشینیم دست جمعی تلویزیون (ماهواره) تماشا کنیم؟!
باوجوداین تلویزیون همه از هم بی خبر شدن حتی یک خانواده که همه شون توی یه خونه زندگی میکنن از درد همدیگه خبر ندارن (tv جایی برای صحبت کردن باهم نذاشته)
تو خواهر بیتایی؟ بیتای چل گیس؟ به هر روی زنده باشی
قدیم تو شیراز میگفن از ای شاه تا او شاه تلویزیون نگاه میکنن.
از تلویزن بدتر این لپ تاپ. زندگی فاصله لپ تاپ شده بین دفتر و خونه.تو سالن انتظار تو قطار تو هواپیما. حتی همین الان. عق
ارسال یک نظر