امروز برای اولین بار از این حضور 18 ساله ام در تهران به خیابان صاحب جمع رفتم برای دیدن بازار امین السلطان. همیشه اسم انها را شنیده بودم و هیچ تصوری از این "چاله میدان"- که در دعواها همه از ان امده اند- نداشتم.
نمی دانم برگ درختان تازه جوانه زده بود یا رگبار بهاری و یا حضور ان همه ارواح گذشتگان که نوستالژی عجیبی بر سراسر خیابان سایه انداخته بود.
نه اثری از ان مرد قدرتمند بود و نه از ان همه جاه و جلال و مال و منالش..شاهان و وزیران وتاجران همه در زیر قطرات باران تبدیل به مغازه دارانی می شدند که هنوز رسم بفرما زدن را داشتند و موتوری هایی که لابلای ادمها می راندند تا اجناس را به افراد برسانند...
۲ نظر:
:)
اینجایی که می گی کجا هست گیس طلا جان؟
ارسال یک نظر