من اولین تصادف عمرم را کردم و ماشین دوستم را کوبیدم تو دیوار و 200هزار تومن خرج رو دستش(دستم؟) گذاشتم.
و وحشتناکتر از همه اینکه...
تنها احساسی که تو اون لحظه داشتم این بود(اگه بشه تبدیلش کرد به جمله):
واو ..چه هیجان انگیز...من دارم می رم تو دیوار...
و وحشتناکتر از همه اینکه...
تنها احساسی که تو اون لحظه داشتم این بود(اگه بشه تبدیلش کرد به جمله):
واو ..چه هیجان انگیز...من دارم می رم تو دیوار...
۲۰ نظر:
منم تو اولین تصادفم تو همون لحظه هیجانزده بودم
بعدش اینقدر فکر و خیالات کردم که اگه اینجوری نمید یه جور دیگه میشد و ... دوساله ننشتم پشت ماشین!
من موندم چی جوری کوبوندی به دیوار؟!
ولی با بیخیالیت حال کردم!
آخر بدشانسیه ها ولی قبول دارم که همیشه دنبال خوراک وبلاگم میگردم...
من هم یه بار که با اتوبوس تصادف کردم همین حس رو داشتم!
باز شانس آوردین که خودتون چیزی نشدین :)
قسمت هیجان انگیزش رو دوباره تجربه نکنینا فقط :)))
مث کلاه قرمزی
تصادف اگر مقصر باشی حال می ده!!!! ولی اگه تقصیر کس دیگه باشه ضد حال هست!!! الان دوستت دپرس هست!!!
دوستت دارم گیس طلا. خسارت تصادف فدای سرت، خودت سلامت باشی همیشه
روم به دیوار ولی حالا تقصیر تو بود یا دیوار ؟
ای وای می خواستم اتول بخرم ، ترسوندی منو :دی
دوستانی که توی ایران هستین اینو بخونین ببینین میتونین کمکی بکنین؟ چون میدونم که دفعهٔ قبل برای خون دادن یه عده کمک کرده بودن. من این لینک رو اتفاقی دیدم، اینجا میگذرم. خودتون زنگ بزنین از صحت ماجرا مطمئن بشین، اگر تونستین کمک کنین.
دختر مریخی
http://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/1ef99d282627fe80
اینجاست که من باید به شما تبریک بگم چون دیروز من هم اولین تصادف عمرم رو کردم و 200 هزار تومن رفتم تو خرج . بیا به هم دست بدیم . اما من اصلا بی خیال نیستم خیلی حرص خوردم.
مهم هیجانش بوده که نصیبت شده خرجش خیلی مهم نیست.
Carpe Diem. دم را غنیمت
واالله از اون زماني كه پست آموزش رانندگي رفتنت را با آن خانم تعليمي خواندم چندين با به ذهنم رسيد كه چرا اين گيس طلا پستي از تصادف كردنش نگذاشته ولي بعد به خودم گفتم حتما ماشين نداره. وگرنه با سوژه يابي شما از شرايط بايد يكي در ميون قصه رانندگي شما را مي خونديم.
خبر جديد هم اينكه امروز به يكي از دوستان گفتم چر دير آمدي سر كار گفت ديشب تحركاتمون خيلي زياد بوده. ياد يكي از اينآخرين پستهاي شما افتادم.
سلام عليكم!
من يه بار در عنفوان سه سالگي!!!!! رفتم تو ديوار. يني سوييچ رو ماشين بود تا بنده خدا بابا صندوق رو بار بزنه از فرصت سو استفاده كردم و ماشين بازي و اين صحبتا...
البته چيزيم نشد. يواش رفتم تو ديوار
:)
چرا نظرات من هميشه بايد دوبار نوشته بشه؟ اولين بارش هيچوقت در تاريخ ثبت نميشه!
چرا نظرات من هميشه بايد دوبار نوشته بشه؟ اولين بارش هيچوقت در تاريخ ثبت نميشه!
روز اولی که تصدیق گرفتم نشستم پشت ماشین بابام .تنها داشتم تو خیابون میرفتم که یک ماشینی کوبید پشت من ( به وضوح مقصر بود ) ... نمیدونم چرا فرار کردم!!!! ( کم بهم بخندید لطفا! )
گیس طلا وبلاگاتو دنبال می کنم، جذاب می نویسی، این یکی خداییش خیلی خاص بود کلی ریسه رفتم!
ارسال یک نظر