۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

کتابخانه؟

بعد از مدتها رفتم کتابخونه ملی . یک احساس عدم امنیت بر فضا حاکم بود. گویا همه مسئولین منتظر بودند تا خطایی از دانشجویان سر بزند تا مچش را بگیرند. اتصال به اینترنت وایرلس را منوط به ثبت نام کرده بودند در حالی که قبلا با باز کردن لپ تاپ اتصال برقرار می شد. ثبت نام تنها با یک ip ممکن بود و کلی دنگ و فنگ داشت. هنوز همان قانون مضحک حداکثر 6 کتاب در یک روز برقرار بود اما زمان انتظار برای دریافت کتاب خیلی طولانی تر شده بود و از چهار تا کتابی که خواستم دوتای اونا سرجاش نبودند! از ساعت سه به بعد از مخزن بسته نمی شد کتاب گرفت و من با اطلاع از این موضوع کتابی را سفارش دادم که در مخازن باز بود اما متصدی همچنان اصرار داشت که اشتباه کردم. دختری سر میز همکلاسی پسرش رفته بود و به کتابهای او نگاه می کرد که متصدی به سرعت به انها تذکر داد. من نمی دونم در این فضای پر جمعیت و ساکت این دو قرار بود جلو چشم آن همه چه کاری انجام دهند که نیاز به تذکر داشت.
و نمی دانم چند سال دیگر تصمیم به رنگ گرفتن این ستونهای سیمانی- که احساس سرد و سنگی ایجاد می کند- خواهند گرفت.

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

وقتی انقدر ذره بین عدم اعتماد روی مردم گرفته میشه، انتظار بیشتری هم نمیشه داشت چندان! خیر سرشون توی کتابخونه باید دسترسی به منابع اطلاعاتی باز باشه

سعید گفت...

ستونهای بتونی، بخشی از نمای ساختمان هستند و در طراحی عمدا به این شکل قرار گرفته اند. خیلی هم بد نیست‌!

احسان گفت...

دیدی این فضای عدم امنیت رو ؟ ... میشه احساسش کرد و بد احساسیه هم ... من اینجور جاها تحمل نمی کنم و میزنم بیرون ... ادم احساس میکنه داره به شعورش توهین میشه درحالیکه در ظاهر هیچ اتفاقی نمیفته و همه چی آرومه ... ولی بعد که از اون محیط میزنی بیرون یه احساس آزادی و رهایی بهت دست میده .. یه احساس آخییییییش جاکشا راحت شدم از دستشون

داریوش گفت...

گیس بریده - نمی دونم چرا دوست دارم این طوری نویسنده این وبلاگ را مخاطب قرار بدهم ، شاید به فرهنگ و گویش پدری ام باز می‌گردد که دختران شیطان و بازیگوش را اینگونه صدا میزنند- بله گیس بریده در جایی که کار می کنم دوستی پیشنهادی برای خرید نرم افزاری داده بود که طی یک ثانیه چند برگی از یک کتاب را اسکن می کرد و از مسولان مرکزداده پردازی خواسته بود که با حرید این نرم افزار به داد جماعت کتابخوان برسند و با ایجاد نسخ مجازی و الکترونیک از کتابها از سیستم سنتی کتابداری نجات پیدا کنیم 0/یک ماه صبر کن تا کتاب امانت رفته باز گردد اگر مطلبی را می خواهید مشخص کنید تا واحد تکثیر کپی تهیه کند که این کارها آدم را خفه می کند/ و گویا مسولان کتابخانه ملی هم گوششان مثل مسئولان اداره ما به این حرفها بدهکار نیست کل قیمت نرم افزار فقط سه میلیون تومان است ولی آقایان ترجیح میدهند کتابهای یک سازمان علمی و صتعتی فرسوده و پودر بشوند ولی سه میلون هزینه نکنند با این حال اگر شد پیشنهاد دوستم را به اطلاع آقایان و یا شاید هم خانمها برسان شاید که اثری داشت.

محمد گفت...

سلام
فید این مطلب رو دیدم و اومدم اینجا تا این کامنت رو بذارم
من هم با این مشکلات کتابخونه ملی آشنام اما میخوام بهت کتابخونه مجلس رو پیشنهاد کنم. مزیت های مختلفی داره یکی اینکه هیچ عضویتی احتیاج نیست و شما با کارت ملی وارد می شی و کتاب می گیری و نسخه می بینی و بس! ثانیا منابع اونجا-البته بستکی به علاقه مندی هات داره- بسیار گسترده تر و ارزشمند تر از کتابخونه ملی ست و شما به راحتی می تونی از تمام پی سی هایی که توی اونجا هست به اینترنت پرسرعت دسترسی پیدا کنی. در اسرع وقت کتابها اسکن می شند و حتی نسخ خطی و هیچ آداب و ترتبب دیگری هم لازم نیست.
من که واقعا این دو تا رو غیرقابل مقایسه می دونم. بد نیست امتحان کنی

ناشناس گفت...

سلام.این کامنت مربوط به پُست قبلی است!.میشه؛لطف کنی و نامِ انگلیسیِ کتابِ کتابخوان را بنویسی.در موردِ بحثِ بازیگری و گفتهء برسون؛من با وجودِ علاقهء شدیدی که به زنده یادْ خسرو شکیبایی دارم؛بعد از هامونْ هیچکدام از فیلمهایش را ندیدم.دلم نمیخواهدْ هامون را مثلا رانندهء اتوبوس ببینم.
راجع به این نوشتهء جدیدت؛واقعا جای تاسف است که انسان در کتابخانهْ احساس عدم امنیت داشته باشه.من سالها پیش وقتی در لوس آنجلس زندگی میکردم؛هرگاه احساس عدم امنیت میکردم؛به کتابخانه؛ مرکزی لوس آنجلسْ پناه میبردم.
به امیدِ روزهای بهتر: راد

Unknown گفت...

دوست عزیز
هدف از اجباری شدن ثبت نام برای استفاده از اینترنت، ارائه سرویس بهتر به کاربران بوده است.
پیش از این که با باز کردن لپ تاپ، هر کاربر می توانست از اینترنت استفاده کند، محدودیت پهنای باند بر روی IP قرار داده شده بود که عده ای از کاربران بعد از پایان یافتن حجم تعیین شده، با عوض کردن IP دوباره اقدام به دانلود با حجم زیاد می کردند. این روند دو مشکل ایجاد می کرد یکی مصرف پهنای باند توسط چند کاربر خاص بود و دیگری تداخل IP هایی که کاربران به صورت دستی set می کردن و IP هایی که سیستم اختصاص می داد.
با توجه به حجم کار بالا در شبکه کتابخانه ملی ایجاد یک راهکار مناسب کمی به طول انجامید و در نهایت این طرح مطرح شد که ثبت نام صورت گیرد و کاربرانی که خلاف مقرراتی که هنگام ثبت نام آن را تایید کرده اند اقدام کنند(تعویض IP، تعویض MAC ، استفاده از دو نام کاربری در روز، ارائه اطلاعات کاربری به شخص دیگر) نام کاربری آنها بسته خواهد شد. این کار تنها به منظور سرویس دهی بهتر برای کاربران صورت گرفت و هیچ هدف آشکار یا پهنای دیگری وجود ندارد.
در طرح جدید هر کاربر یک پهنای باند گارانتی شده دارد و این این پهنای باند به نام کاربری هر کاربر اختصاص پیدا می کند نه به IP. بنا بر این دیگر دلیلی برای تعویض IP وجود ندارد.
با فید بک هایی که از کاربران گرفتیم اکثر آنها از سیستم جدید رضایت دارند و مشکلات قبلی وجود ندارد و کسانی هم که نظر شما را در مورد امنیتی بودن این روند دارند، با توضیحات لازم معمولا قانع شده اند.
در نهایت اگر سوالی در این باره وجود دارد می توانید از طریق ایمیل آن را مطرح کنید.
tahami@nlai.ir
مهدی طاهامی
مدیر شبکه کتابخانه ملی

Unknown گفت...

چون نظر قبلی به دلیل وجود کلمات انگلیسی به هم ریخته بود دوباره آن را می نویسم با کلامات تمام فارسی!
دوست عزیز
هدف از اجباری شدن ثبت نام برای استفاده از اینترنت، ارائه سرویس بهتر به کاربران بوده است.
پیش از این که با باز کردن لپ تاپ، هر کاربر می توانست از اینترنت استفاده کند، محدودیت پهنای باند بر روی آی پی قرار داده شده بود که عده ای از کاربران بعد از پایان یافتن حجم تعیین شده، با عوض کردن آی پی دوباره اقدام به دانلود با حجم زیاد می کردند. این روند دو مشکل ایجاد می کرد یکی مصرف پهنای باند توسط چند کاربر خاص بود و دیگری تداخل آی پی هایی که کاربران به صورت دستی ست می کردن و آی پی هایی که سیستم اختصاص می داد.
با توجه به حجم کار بالا در شبکه کتابخانه ملی ایجاد یک راهکار مناسب کمی به طول انجامید و در نهایت این طرح مطرح شد که ثبت نام صورت گیرد و کاربرانی که خلاف مقرراتی که هنگام ثبت نام آن را تایید کرده اند اقدام کنند(تعویض آی پی، تعویض مک ، استفاده از دو نام کاربری در روز، ارائه اطلاعات کاربری به شخص دیگر) نام کاربری آنها بسته خواهد شد. این کار تنها به منظور سرویس دهی بهتر برای کاربران صورت گرفت و هیچ هدف آشکار یا پهنای دیگری وجود ندارد.
در طرح جدید هر کاربر یک پهنای باند گارانتی شده دارد و این این پهنای باند به نام کاربری هر کاربر اختصاص پیدا می کند نه به آی پی. بنا بر این دیگر دلیلی برای تعویض آی پی وجود ندارد.
با فید بک هایی که از کاربران گرفتیم اکثر آنها از سیستم جدید رضایت دارند و مشکلات قبلی وجود ندارد و کسانی هم که نظر شما را در مورد امنیتی بودن این روند دارند، با توضیحات لازم معمولا قانع شده اند.
در نهایت اگر سوالی در این باره وجود دارد می توانید از طریق ایمیل آن را مطرح کنید.
tahami@nlai.ir
مهدی طاهامی
مدیر شبکه کتابخانه ملی

Unknown گفت...

ستون سیمانی نه و ستون بتونی.بعد هم این ستونها قسمتی از طراحی معمار ساختمونه که از این نظر حداقل تو ایران بهترینه!

بهمنگ گفت...

فرانسیس بیکن میگه در کتابها به دنبال خردمندان میگردم و بین مردم عادی به دنبال نابخردی.

وای به روزی که خردمندان را نابخردان جیره بندی کنند.

شاهرخ گفت...

سلام

ي جورايي عاشق نوشته هاتون شدم
البته ببخشيد كه بي اجازه عاشق شدم
اميدوارم به اطر اين عشق زود به زود آپ كنيد مطالب رو
من شاهرخ هستم 28 ساله از تهران
اگر روزي وبلاگي جديد تأسيس كنم وبلاگ شما حتماً الگوي خوبي خواهد بود!

نازداشت گفت...

این نوشته ی تو امروز من رو برد به سه سال و نیم پیش، وقتی برای آمادگی آزمون تافل و قبل از این بیام اینجا می رفتم به کتابخونه ی ملی. فضاش رو خیلی دوست داشتم و بیشتر از اون پارکینگش رو که همیشه جای خوب برای پارک ماشین پیدا می شد. غیر از ستون هاش، ایراد دیگه اش این بود که قهوه خونه ی درست و حسابی هم نداشت. یه بار با دوستم با هم رفتیم و ما هم نمی دونستیم که دخترها و پسرها اصولاً نمی تونن کنار هم بشینن و من نزدیک بود شاخ دربیارم که مگه قراره چه اتفاقی بیفته. یادمه که اومدن بلندش کردن و بردنش سمت آقایون! یاد اون روزا به خیر.

ناشناس گفت...

سلام
آخ که گیس طلا جان داغ دلم رو تازه کردی! اصلا یکی از دلایل نهایی من برای مهاجرت ماجرایی بود که تو کتابخانه ملی برام اتفاق افتاد، یک روزم رو هدر داد بهم توهین شد ، دلم رو سوزوند و اعصابم رو بهم ریخت. (خدا رو شکر سرم رو بر باد نداد) به من هم گفته شد با مانتو و روسری باعث حواس پرتی آقایون کتابخوان! میشم و باید از سر تپه های عباس آباد برگردم تو شهر مقنعه سرم کنم دوباره برگردم کتابخونه ملی! مملکتی که قشر کتابخون و فرهنگیش با یک روسری حواسش پرت میشه لیاقتش همونه که آمار کتابخونیش همین چیزهایی باشه که میشنویم. (متاسفم ، خیلی سعی میکنم تعمیم ندم اما با دل شکسته چی کار میشه کرد)
در ضمن کاشکی همه مسئولان مثل این آقای مهدی مسئول شبکه کتابخانه ملی پاسخگو بودن و همه پاسخ ها هم به همین سر راستی پاسخ ایشون بود.

ناشناس گفت...

با سلام
در مورد نظر دوستانمان درباره کتابخانه ملی بايد عرض کنم که دوست بسيار خوبم مهدی توضيحات تمام و کمالی در مورد نحوه استفاده از اينترنت ارائه کرده اند.در مورد معماری ويا ساير تجهيزات کتابخانه ملی اعم از تاسيسات مکانيکی يا برقی و يا پيشرفته ترين سيستمهای کنترلی کتابخانه ملی جايی برای انتقاد و يا بدگويی به هيچ عنوان برای کسی نگذاشته است. استاد گرانقدر شادروان آقای مهندس يوسف شريعت زاده از برجسته ترين معمارانی که اين مرز و بوم به خود ديده کار معماری اين بنای زيبا و به ياد ماندنی را در فازهای صفر و يک به عهده داشته اند.
بعد از ايشان مهندسان برجسته در مهندسان مشاور ، شرکتهای پيمانکاری ساختمانی و تاسيسات بدون شک و به نظر همگان هنری در اين ساختمان آفريدند که نمونه و نظير آن را کمتر ميتوان در ايران زمين مشاهده کرد. به هر حال در زمينه های تاسيساتی که از هوشمند ترين سيستمهای روز دنيا جهت بکارگيری بهينه انرژی استفاده شده است. بطوريکه اين ساختمان در شرف اخذ گواهينامه مصرف انرژی ميباشد.
لذا اميد است در حفظ و حراست اين ميراث فرهنگی همگان کوشابوده و نهايت سعی و تلاش خويش را بکار بنديم و بی حسی هنری خويش را به سردی و سنگينی فضای کتابخانه ملی ايران مربوط نسازيم.

گیس طلا گفت...

ناشناس عزیز
"بی حسی هنری؟"
متاسفانه از لحاظ ادب نگارش با دوست محترمتان آقای مهدی طاهامی تفاوت فراوانی دارید.

ناشناس گفت...

متاسفانه درک هنری شما نيز با بقيه متفاوت است.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...