۶ خرداد ۱۳۸۹

ذخیره لبخند

خب واقعیتش اینه که بعضی رابطه ها به شما صدمه می زنه، روحتون زخم می شه و اینده ای برای اون رابطه متصور نیست.
خب واقعیتش اینه که شما باید بتونید کنترل روابطتون را در دست بگیرید ، باید احتیاط کنید که مهر طلب یا انزوا طلب نشده باشید
خب واقعیتش اینه که باید شخص درستی را انتخاب کنید که سطح انرژیش، علایق و عادتهاش به شما شبیه باشه




اما یه واقعیت دیگه هم هست



شما حتما باید خاطراتی داشته باشید از ادمهایی که هیچ ربطی به شما نداشته اند
اما چنان زلزله ای در روح و قلب و روزهایتان ایجاد کرده اند که با به یاداوری انان در اینده با خود لبخند بزنید که
.
.
.
با این همه من عاشق بوده ام

۱۷ نظر:

آرزو گفت...

اما تلخه ها..... بد تلخه

Narcis گفت...

آخ چقدر این پست را دوست دارم...

نگار ایرانی گفت...

خوش به حال اونی که عاشقش بودی .
عجب حسیه این عاشقیت.

حواس پرت گفت...

و سرمایه ی آدمی هم همین عاشقی هاست...

سندباد گفت...

خیلی خوشم اومد
اون قسمت خودشناسی شو خیلی دوست دارم :
« مهر طلب و انزوا طلب نشده باشین ...
...
بدونیم که عاشقیم ... »

Unknown گفت...

خيلي قشنگ بود گيس طلا جون

عسل چشم گفت...

پس همه از این ماجراها دارن....

بهار گفت...

هی... جوانی...

باصفا بود بانو. دمت گرم.

صبور گفت...

آه دلم چه اندازه
س
و
خ
ت
ی

پرنیا گفت...

کاملا درک میکنم نوشتت رو و این حس رو

ناشناس گفت...

گیس طلای عزیز
حسابی خندیدم! واقعا خندیدم ها!
اما بگذار من هم چند تا نکته بگویم:
می‌دانم قهوه زیاد می‌خورم ولی بهش معتاد شده‌ام و ترک هم نمی‌توانم (و نمی‌خواهم) بکنم.
به حمام روزانه هم عادت کرده‌ام مخصوصا در روزهایی که هوای گرم است چون از بوی عرق حتی اگر کسی متوجه‌اش نشود متنفرم. اما سعی می‌کنم از این به بعد دمای آب را کم کنم و موی سرم را هم کمتر بشویم.
از مادری کردن برای همسر متنفرم و وقتهایی که از من کارهایی می‌خواهد که معمولا مادرها برای بچه‌هایشان انجام می‌دهند اولین جمله‌ام اینست: «من ننه‌ات نیستم!» و عادت خیلی از این کارها را از سرش انداخته‌ام. اما اگر بیدار شدنش را به اختیار خودش بگذارم خودم دیر به محل کارم می‌‌رسم. مثل خرس‌های قطبی می‌خوابد! و در مورد صبحانه‌اش یک شوخی ست! البته ما زنها چه بخواهیم چه نخواهیم یک جاهایی برای شوهرانمان مادری می‌کنیم از من نپرس چرا چون خودم هم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌دانم!
روژلب را بی‌خیال
ساعات کاری‌ام هم به دلیل مخالفت شوهرم کم است وگرنه برای شیفت عصر هم کار پیدا کردم ولی مطابق قوانین جامعه مردسالارمان مخالفت فرمودند‍! منهم گفتم دندش نرم خودش بیشتر کار کند و وقت اضافه‌ام را به مطالعه اختصاص می‌دهم.
توصیه‌ات را هم گوش می‌کنم و از این به بعد اول مسواک می‌زنم بعد آب می‌خورم.
دیدی چقدر به گناهانم فکر کردم!

ناشناس گفت...

امیدوارم کامنت را اشتباهی نگذاشته باشم چون نمایه‌ کامنت گذار را نتوانستم باز کنم اما من فقط یک گیس‌طلا می‌شناسم و آنهم تویی.

ساحل گفت...

گیسو جان به نظرم این یه اعتیاده توی ما زنا که هراز چند وقت یه بار خواستنی بودنمونو محک بزنیمو بعدش یهویی میبینیم رو قلبمون جای یه زخم کاری مونده... ما معتادیم...

ساحل گفت...

راستی گفتی باید ازین خاطره ها داشت
میخوام نظر شخصیتو بدونم چرا باید؟؟

ناشناس گفت...

وای با این پستت حال کردم.یاد گذشته های خودم افتادم.

درنین گفت...

سلام

دلنشین و عالی‌ بود، به سختی با شما موافقم.

بهترین ها

ناشناس گفت...

تا حالا ده ها بار این کار را کردم. هر وقت دلم می گیره میام این پستت را می خونم. چقدر حرف دلم را زدی. گاهی می ترسم که مهرطلب شده باشم و گاهی دیگر می ترسم که انزواطلب شده باشم و انگار هیچ وقت نمی دونم چی کار کنم جز این که بیام و نوشته ای را بخونم که احساسم را بیان می کنه... اگر لبخندهای ذخیره شده تمام سهم من هست سعی می کنم خودم را باهاش راضی نگه دارم ولی مطمئن نیستم تا کی...

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...