۱۰ خرداد ۱۳۸۹

ناامیدی هر ساله

امروزجلسه اخر بود . دانشجوها داشتن درباره شیطنت های کودکی هاشون می گفتن ، یکی از دخترها با اون قیافه معصوم و با مزه اش تعریف کرد که چندین سال تو باغچه خونه شون تخم مرغ می کاشته به امید این که به جاش درخت مرغ در بیاد....

تمام کلاس یک ساعت به یه درخت با مرغهای آویزون که دران بال بال میزنند میخندیدند و او هنوز متاسف بود که اخه چرا نشد؟

۱۰ نظر:

Pardis گفت...

jaleb bood....adam vaghti bachas mesle pinokiyo fekr mikone ke sekke tala kasht be omide....
:)
kash mishod!

مژگان گفت...

چقدر من این جلسه آخر کلاسها رو دوست دارم. همیشه کلی حرفهایی زده می شه که در طول سال زده نمیشه.
اما درخت مرغ باید خیلی جالب باشه ها... کاش می شد.

ناشناس گفت...

چه دختر خلاقی

ناشناس گفت...

10 قانون شیرازی برای زندگی بهتر (طنز)



1.سعی کنید روزها استراحت کنید تا شبها راحت بخوابید!
2.در نزدیکی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشته و استراحت کنید!
3.ایستادن به راه رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد!

4.جایی که می‌توانید بنشینید چرا می‌ایستید؟
5.کار امروز را به فردا موکول کنید و کار فردا را به پس فردا!
6.اگر حس کار کردن به شما دست داد کمی صبر کنید تا این حس از شما بگذرد!
7.از همه دیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع کردن سفره به شما تحمیل نشود!
8.برای کار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید!
9.در میهمانی‌ها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آوردید!
10.به خواب نگویید کار دارم به کار بگویید خواب دارم!

صبا گفت...

گیس طلا واسه گروه طبیعت گردی هاتون عضو جدید نمیگیرید؟ من اینقدر پایه ام که نگو. منم باتون بیام

خسته گفت...

خوب شد كه قوانين كاشت و داشت و برداشت را ما تعيين نمي كنيم وگرنه بعد از درخت مرغ نوبت به درخت هاي ديگه مي رسيد. آخه همه كه مرغ دوست ندارند. كاشته هاي اينا، داشته هاي اونا رو مي خورند و الخ.

الف گفت...

من این یکی کا رو امتحان نکردم،عوضش چون شنیده بودم گرمای بدن مرغ معادل گرمای زیر بغل آدمه و دلم جوجه می خواست،هی از توی یخچال تخم مرغ بر می داشتم می ذاشتم زیر بغلم،نیم ساعت بعد که خسته می شدم برش می گردوندم سر جاش،هیچ وقتم نتونستم به رکورد مطلوب 21 روز برسم،واقعاٌ چه صبری دارن این مرغا!!

اثر پروانه اي گفت...

دختر دايي منم از اين كارا مي كرد
ولي اون پر كلاغ مي كاشت تا كلاغ در بياد.

سندباد گفت...

چه جالب !
نمی دونستم
که توی دانشجوهاتونم دختر خاله پیدا می شه
اونوخ اگه اونطوری می شد ، خوروس از کجا سر در می آورد ؟
نه جدن!
دنیا رو مرغ بر می داشت که

سندباد گفت...

وای مامان !
این کامنت مربوط به پرکلاغ خداتره !
ترکیدم از خنده !
طفلک دستش به تخم مرغ کلاغ نمی رسیده ... ببین دس به دامن چه فنونی شده

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...