۵ شهریور ۱۳۸۹

مادرک در وین 6:پابوس آقا افلاطون

مادرک باخواهرها رفتن جلوی پارلمان. مامان به مجسمه ها نگاه کرده و گفته :برین ایی ارسطو، افلاطونو پیدا کنین، می خوام باهاشون عکس بیگیرم
اونا رفتن و برگشتن دیدن مامان داره واسه شادی روح همه اونا فاتحه می فرسته!
تازه بعدشم نذر کرده که دوباره ایی دانشمندا بطلبنش!

۷ نظر:

bita گفت...

نفس من بيده اين مادرك.
خدا حفظشون كنه.

lili گفت...

باور کن گیس طلا این دفعه از عشق مادرک اشکم در اومد...جدی میگم...بووووس

sorkhikhanoom گفت...

salam gil tala jan, nemidoni man cheghadr az madraket khosham miad. aslan shakhsiateshon ye halate aramesh behem mide. akhe khieli kheili bamazeo sade hastan :)

ناشناس گفت...

این مامانت خیلی باحال و دل پاکه گیس طلا جون خدا برات تا ابد نگهت داره

صبا گفت...

خدا حفظشون کنه این مادر بامزه شمارو

مهسا. گفت...

واای خداااا...
چه دل پاکی دارند ایشون

خدا حفظشون کنه

sahel گفت...

ممنون بانو....
باور کن هر روز میخونمت اما از مود سگی اینروزامه اگه کامنتی نمیزارم...
یعنی من عاشششق این مادرکم...

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...