۲۰ شهریور ۱۳۸۹

مادرک در وین 8

من دوس دارم بودونم ایی جوونای اینا، پای کدوم منبر، پیش کدوم ملا، با کدوم کتاب، یاد گرفتن که ایی قد چشم پاک باشن!

۱۳ نظر:

عسل چشم گفت...

آی گفتن...من هم موندم به مولا!

نهال گفت...

ای جااااااااااااااااااااااااااان
بووووووووووووووووووووووووس

حواس پرت هیز گفت...

برای خودمون متأسفم، همین!

MercedeAmeri گفت...

گیسو مادرت خیلی‌ حرفهای قشنگی‌ می‌‌زنن. آدم لذت می‌‌بره از حرفاشون.

SnowNotes گفت...

دقـــــــــــــیقاً!

نیلوفر گفت...

سلام. تو یه اقدام بی سابقه نشستم کل پست هاتونو خوندم ( البته به جز سفر نامه ها ! )
بسیار بسیار خوشم اومد
طنز قوی و نثر روونتون عالیه
خسته نباشین ... و موفق

Zara گفت...

Pai manbar tabiat!

ندارم گفت...

حالا میشه فهمید این زبون بانمکت به کی رفته خانوم.
پای همون منبری که ما نرفتیم، یحتمل.

نیوشا گفت...

عالی

baby jon گفت...

من عاشق مامی جوون شما هستم !!شدیدا!!!

روزبه گفت...

کسی جوابشو میدونه؟؟؟؟؟

اميد گفت...

:)))))))))))))))))))) !!!

ووي وووي ! هميجور دسم رو دلومه مي خندم D:
آخه مادرك! اي پوي منبر بودن كه چيش پاك نمي شودن! اصلا شومو تو حالو آخونده چيش پاك ديدي !!! ها؟؟؟ خو نديدي ! چه چيا !!! :)))))))))))))))))

گيسو ممنون :) خدا خدا مي كنم مادرك برگردن! يه وقت خوششون نياد بمونن اونجا !

نارنجی خانوم گفت...

اونا علاوه بر چشم پاکی چیزای زیاد دیگه ای رو هم یاد گرفتن که ما به خاطر نداشتنش و بکار نبردنش داریم زجر می کشیم

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...