۲۲ مهر ۱۳۸۹

باید یاد گرفت

امروز رفته بودم شرکت دوستام. لامپ سالن سوخته بودم و این دو تا خانم نمی توانستند ان را عوض کنند. عمدا کمک نکردم تا ببینم چه می کنند. سرانجام از مردی که برای تعمیر کامپیوتر امده بود خواستند که لامپ راعوض کند. و زمانی که مرد کار را تمام کرد برایش کف زدند و تشکر کردند. تمام مدت روی مبل نشسته بودم و فکر می کردم که مشکل کجاست؟
پدرم همه کارهای فنی را بلد است. در کودکی پدرش را از دست داده و مجبور بوده برای خانواده کار کند. به همین علت حتی بعد از رفتن به دانشکده افسری و نظامی شدن هم ، هیچوقت هیچ تعمیرکاری پا به خانه ما نگذاشت.
در تمام کودکی هایم من وردست پدرم بودم. اچارفرانسه ، انبردست، پیچ گوشتی و چکش به دستش می دادم، سیگارش را می اوردم و با شیفتگی به دستهایش نگاه می کردم. این ماجرا باعث شد که منهم هیچوقت تعمیرکاری به خانه ام وارد نشود.
خوب قطعا این دو دوستم چنین شانسی نداشته اند و طبیعی است که نتوانند از چهارپایه بالا بروند و لامپ عوض کنند. اما چیزی که اذیتم کرد این بود که این دوتا در تمام مدتی که مرد داشت لامپ عوض می کرد، تمامی ترسهایشان از برق و ارتفاع و زخم و خون و... راتشریح می کردند و از این بابت هیچ احساس بدی نداشتند.
تابه حال ندیدم که مردی از ترسهایش سخن بگوید با اینکه زیاد می ترسند.

۲۱ نظر:

آیین و آیینه گفت...

اینه تفاوت اکثر خانم ها و آقایون .
هیچ وقت همچین چیزی رو دوست نداشتم .که من بیشتر از یک مرد بترسم .و یا کمتر از یک مرد بدانم . با وجود اینکه تمام مردهای اطرافم خوبند و دوستشان دارم .
شاید به خاطر همینه که من بیشتر از کارهای مردانه ی خانه سردر می آورم تا همسر جانمان .

ارماییل گفت...

منم بلدم و شاید هیچوقت خیلی کار زنانه مردانه نکردم. ترسم را اگر که بوده خوردم و ایستادم چون باید کارم را ه می افتاد :))
نکته ی ظریفی رو آخرش اشاره کردی

RS232 گفت...

در این مورد, مردها هم مقصر هستند چون اجازه و فرصت کافی را به زن ها نمی دهند که تجربه و مهارت های لازم را کسب کنند و آنها را از عواقب آن می ترسانند و می گویند که این کارها مردانه است. در امریکا زن ها هم راننده تریلی و تراکتور هستند و پا به پای مردها در تمام شغل ها کار می کنند. به نظر من این حرف هایی که دوستان شما در هنگام عوض کردن لامپ گفتند حرف های خودشان نیست بلکه حرف هایی است که در طول سالیان عمرشان به آنها تحمیل شده است.

ناشناس گفت...

:)

کیقباد گفت...

مگه لامپی چیزی بسوزه که شما پست مفصل بنویسین !

ناشناس گفت...

همه میترسند...

ناشناس گفت...

ببخشید ولی این دوستای شما هم نوبر بودند،عوض کردن لامپ که کاری نداره!من ازوقتی دختردبیرستانی بودم اینکارو میکردم.

Zara گفت...

Chizi ke to in mored amnoaziat mikone ine ke inha balad naboodan in kar ro khodeshoon anajam bedan vagarne goftanesh iradi nadare...yani be nazaram faghat honest miomadan hamin.

ح-جیمی گفت...

اول منو شطرنجی کینین لطفن
خب من ازونایی ام که توو کارای فنی بیعرضم و همیشه توش موندم..پستت توو روحیم تاثیر گذاشت:دی

دخترک پاییز گفت...

مشکل از فرهنگ به غلط جا افتاده در بین مردم ماست که کارها رو به صورت مردانه زنانه گروهبندی کرده اند... مشکل از این تفکر غلطه که دختر ظریفه و پسر قوی...
خوشبختانه من هم مثل شما پدری داشتم که هیچ وقت بین دختر و پسرش فرق نگذاشت و دخترش رو به چشم یک موجود ناز نازی و لوس و بی دست و پا ندید... اونقدر که وقتی زمان دانشجوئی ام در نبود صاحبخونه، مشکل جزئی شوفاژخونه رو حل کردم تا خودم و همخونه ایم از سرما یخ نزنیم، تا سه سال بعدش، صاحبخونه امون این کار منو غیرقابل باور میدونست و با تعجب ازش یاد میکرد! در حالی که در نگاه خودم و خانواده ام کار خاصی نبود!

کی میخواد این نگاه از روی توانایی های زنان برداشته بشه،خدا عالمه...

هر چند خود خانمها هم در این مورد مقصرند. نمونه اش همین دوستان شما... این همه لوس بازی و ضعف نشان دادن و بزرگ کردن یه کار کوچک و پیش و پا افتاده باعث میشه این فکر قوی تر بشه که خانمها ترسو و نازنازی اند و از پس هر کاری بر نمیان...

taraaaneh گفت...

منهم مثل تو از عهده کارهای ساده فنی برمیام. میدونی بعضی زنها فکرمیکنن ترسیدن و بلد نبودن جیزی بهشون اضافه میکنه شاید هم این درسته چون خیلی از مردها لذت میبرن از ناتوانی زنها و اینکه یک زن توی اینجور کارها بهشون تکیه کنه براشون جذابه.
مردها هم میترسن ولی وقتی کسی بهت تکیه میکنی ناچاری که ترست رو قورت بدی. خودم من وقتی پسرم کوچک بود و باهم تنها بودیم. خیلی از کارهایی رو که همیشه میترسیدم ناچار شدم انجام بدم و بروی خودم هم نیارم

زرافه خوش لباس گفت...

منم لجم می گیره وقتی یک زن دست و پا چلفتی می بینم. وقتی اومده بودیم این خونه را بخریم مستاجری در خونه ساکن بود هرچی ازش راجع به خونه و تاسیسات می پرسیدیم فوری به طرف شوهرش بر می گشت و می گفت: فریدون..و سوال ما رو تکرار می کرد. دلم می خواست بزنم ...

دارا گفت...

چرا باید سعی کنیم در مورد طبیعت رفتاری آدما (چه زن / چه مرد ) کنجکاو باشیم و نقاد؟ up to them

از جمله جذابیتهای طبیعت، همین تنوعات هست. ضعف و قدرت و دانایی و نادانی و غیره. مگه نیست که خانمها هم قدرتهای بسیاری دارند که آقایان بهره ای از اونها نبردند؟
این لینک رو ببینید

http://www.dailymail.co.uk/femail/article-1213855/Women-really-secret-Gossip-shared-just-47-hours.html

آهو گفت...

سلام خانومی خوبین؟خیلی وقته وبلاگتون رو میخونم اما به خاطر دیل آپ زاغارتم نمیتونستم کامنت بزارم براتون شرمنده!الان دیگه با ای دی اس ال دارشدم راحتم!
من که کلا از پسرها هم بیشتر کار فنی بلدم که به لطف بابام بوده و هست از جوشکاری گرفته تا رنگ کاری و لوله کشی همشونو بلدم!:D

پرشکوه گفت...

بعضی آدمها ذاتاً مستقل زاده شده اند و بعضی نه!
آدمها مستقل دور از شان خود می دانند کارهای پیش و پا افتاده را به دیگران بسپارد اما گروه دوم همیشه منتظرند کسی برایشان کارها را ردیف کند ان می شود دوستانتان.
خوشبختانه من از گروه اولم چون همیشه فکر می کنم اگه یه روز ادم تنها بود چی باید می کرد.

زنی که ... گفت...

نمی دونم چرا ادیسون لامپ رو اون بالا اختراع کرد !

پگاه گفت...

ما اینیم دیگه. اتفاقا تشریح ترس ها یه جورایی کار نترس هاست البته اگه برای خودنمایی نباشه... شماخجالت می کشیدید از اینکه اینها می ترسیدند؟

.مهسا گفت...

به نظرم این قضیه تا حد زیادی تقصیر خود خانمها نیست و برمیگرده به نوع برخورد با اون ها از دوران کودکی در خانواده. اگر همش بهشون(نمیگم بهمون چون به من نمی گفتند)بگن نکن این کار مردونست و همیشه یک آقا کارها رو برای خانمها انجام بده اینطوری میشه دیگه. من هم مثل شما از بچگی همه این کارها رو تو خونه دیدم و انجام هم دادم و برام عادیه که خودم کارهای فنی (حالا نه خیلی خاص) رو تو خونه انجام بدم. حتی اگر پدر یا برادرم هم خونه باشند لزومی نمیبینم که بگم بیایید اتاق من و لامپ سوخته رو عوض کنید یا... رو درست کنید.

ناشناس گفت...

علی بختیاری
حال میکنی چجور ناشناس اسممون ولی هست؟
لطفایه بار بالهجه شیرازی به خودت بگو الهی قربونت برم!
چرا؟
به دو دلیل : اول اینکه ده روز واسه اولین بار شیراز بودم که بهترین لحظات 10 سال اخیر زندگیم بود.چه نازنین مردمانی ،چه نازنین شهری!منم اگه اونجا بودم کم کم حافظ میشدم!
دویم:به خاطراون پست با عنوان "مفرح" ، مردیم از خنده ها!
سیم بخاطرتکه کلامای شیرازیت مثل دروش به گندش زده!

افسی گفت...

در مرد ترس حرف زدن که اشکال نداره تازه خیلی شجاعت می خواد که ادم در مورد ضعف های خودش صحبت کنه

ارش گفت...

سلام
گیس طلا جی میل سر میزنی
حالا...
من یه دوست شیرازی دارم که اونم لامپ نمیتونه عوض کنه باید یادش بدم ولی بابت این باید برم شیراز!!
مرسی از دست نوشته هات
ارش

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...