به این اقای فکر می کنم که صبحانه اش را می خورد، با خانواده خداحافظی می کند، از ترافیک صبحگاهی می گذرد و در محل کارش با همکارها سلام و علیک می کند، به یکی اخم می کند به دیگری لبخند می زند، اس ام اس ها و ایمیل هایش را چک می کند، ساعت ده می شود و دستگاه را روشن می کند.
در آن لحظه به تمام زنان بارداری که جنینشان را سقط می کند، به تمامی ام اسی هایی که بیماری شان تشدید می شود، به تمام میگرنی ها که از درد دیوانه شان می شوند، می اندیشد؟
۲۸ دی ۱۳۸۹
آیا؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
چهل عدد مقدسی در اساطیر ایران است. اهورمزدا آسمان را در 40 روز می سازد. چهل تعداد روزهای ناپدیدی هفت ستاره خوشه پروین است. در بابل بر یکدور...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
تولدم مبارک
۱۳ نظر:
من نفهمدیم. میشه بگی منظورت کدوم دستگاهه که اینهمه عوارض داره؟
مرسی
پارازیت پخش کن
fekr?fekr chie?
گیسو جان
اون که فکر نمی کنه، اون و هزاران هزار احمق دیگه، مگه کسانی که پارسال و سالهای قبل جوانها رو کشتن، ککشون هم می گزه، نه به خدا، از من و تو شبها راحت تر می خوابن، مغز این جور آدم ها رو با کاه پر کردن، با یک مشت اراجیف
ببین فقط تو رو خدا این تئوری مسخره رو که از ذهن اینها تراوش می شه در نظر بگیر:
"اگر کسی را کشتیم، در صورتی که گناهکار باشه که درست کشته شده و اگر به اشتباه کشته بشه خوب مشکلی نیست میره بهشت"
این جمله معروف یکی از این دست احمق هاست، تو اینترنت سرچ کنی می فهمی مال کیه، کسی که حتی به بچه های 8 و 9 ساله هم رحم نمی کرد و کشتن اونها رو برای خودش افتخاری می دونست
نوشتن این جملات هم شدیدا باعث ناراحتی آدم میشه
فكر نميكنم اين دستگاهها هي خاموش و روشن بشن. يه بار نصب ميشن و تموم. لازم نيست كسي هر روز راجع بهشون فكر كنه. يكبار كه تصميم گيري بشه لابد گوشه نامه اش مينويسند :" وفق مقررات انجام شد-بايگاني "و نوبت نامه بعديه.
اعتراف:نفهمیدم شغل ایشون چیه.
؟؟؟!!!؟؟؟
خیلی سخت مینویسی فکر ما ای کیو پائینی ها هم که اصلا نمیکنی گیسو جان
یعنی چی اونوقت؟؟
نفهمیدم من
CT scan?
این رفیق ما زنگ زده بود. یهو خیلی ریلکس گفت بچه به دنیا اومد. بعد صدای جیغ هم می اومد. گفت دارن مامانشو می دوزن. بعد این چیکار داشت می کرد؟ نشسته بود با موبایل با من حرف می زد و با لپ تاپش ور می رفت.
آره
اون وقت ها که ما هنوز ساکن خیابان کریمخان بودیم
دقیقا راس ساعت 10 صبح پارازیت ها شروع می شد.
تاثیر واقعی اش هم وقتی 10-15 سال دیگر یک سونامی سرطان خون یا لوکمی در تهران راه افتاد....را همه می بینند.
حتی همان آقای مسئول دستگاه
when this world will over
عیبی نداره بچه ها در عوض زودتر راحت میشیم از این دنیا
راستی من نمیخوام بهشت برم!!!!
جهنم با بزرگان سیاست عشق و حال!
ارسال یک نظر