۲۶ مرداد ۱۳۹۰

مهد دموکراسی

امروز مستند در جستجوی نازی ها را نگاه می کردم که مثل همیشه داستان پیدا کردن یک جنایتکار نازی بود

اما انچه که تکانم داد این بود این بار نازی، یک فرانسوی بود که در زمان اشغال فرانسه به آلمانها در کشتن یهودی های هم وطنش کمک کرده بود

و عجیبتر اینکه کسانی که در جستجوی او بودند اسرائیلی ها (مثلا)نبودند بلکه خود فرانسویان بودند

و سرانجام او را دستگیر کردند و به جرم جنایت علیه بشر یت محاکمه و به حبس ابد محکوم کردند

...

در پایان فیلم خیره به تلویزیون به چهره مردی نگاه می کردم که هم وطنان خود را به قتل رسانده بود و حالا به دست هم وطنانش محاکمه می شد

خوب بعضی وقتا بعضی لقب ها در مورد بعضی کشورها چندان هم بی مورد نیس

۱۰ نظر:

الا گفت...

خب واقعا مهد دموکراسی که میتونه یک شوخی تلقی بشه. حقیقتا هیچوقت هیچوقت فکر نمیکردم در مهد دموکراسی شاهد وقایعی باشم که ماههای اخیر اینطرف و آنطرف اتفاق افتاد. و جرئت من پیرزن برای یک خرید ساده هفتگی در بازار یا یک مترو سوار شدن تا حد حس یک ریسک بزرگ باشه.از شر این ترس پنهانی خلاص نمیشم.انگاری یه حس عجیبی تو هوا معلقه. اینا رو تلفنی به دوستی میگفتم از ایران که غر میزد و میگفت که دیش جمع شده.

دارا گفت...

به الا >

برای همین احساسات هست که تبعید (با نام فعلی مهاجرت) یک نوع مجازات تلقی می شده. صادق هدایت رو در فرانسه به یاد بیارین! اما برخی اونقدر پوست کلفتند که بودن در ینگه دنیا به هر قیمتی برایشان موهبته.
حتی نوع نگاه ها گاه تبدیل به توهین میشه چه برسه به...

الا گفت...

دارا جان:
این مسئله مهاجرت وخصوصا دلایل اون کمی پیچیده است. حق داری یک خانواده بالای 50 سال سن با زندگی مرفه ولی با آوانتور و رویای مهاجرت برای من هم قابل قبول نیست.اما من خودم سالیان است که مشغول آمادگی برای برگشتن هستم. و بزودی کارهایم تمام میشود.
وچقدر خوب است که همین الان از موقعیت سوءاستفاده کنم و از خوانندگان وب لوگ گیسو جان کمک و راهنمایی بخواهم. مشکل من اینست:
بانکهای ایران تحریم است. دولت هلند
حقوق بازنشستگی من را باید به بانک در ایران واریز کند.پیشنهاد اینکه وکالت و صراف و غیره پر زحمت است.
خواهشمندم اگر کسی تجربه و اطلاعاتی دارد بگوید. نه خواب دارم نه خوراک.
کدام بانک در ایران پول بازنشستگان خارج از کشور را پرداخت میکند.

گیسو جان مرا ببخش برای این سوء استفاده. اما خب اینهم گوشه ای از تمامی بدبختیهاست.

مسعود گفت...

به الا و دارا: شنیده بودم ولی باورم نمیشد که میشه از تعجب شاخ هم در آورد. الآن من شاخ درآوردم! کـــــــــــمـــــــــــکــــــــــ

مسعود گفت...

یعنی شما به این چیزی که میگویید باور دارید؟؟!!

حواس پرت گفت...

من فقط یک نکته را می گویم و خلاص:
باباجان خواهشا کمی بیشتر بدیهیات را ببینید!

گیس طلا گفت...

الا جان
من به هیچ وجه به هیج وجه به هیچ وجه برگشتن به ایران را بخصوص در این سالها و روزهای اخیر را توصیه نمی کنم من برای نظریات بقیه خوانندگانم احترام قائلم حتی دارا که با من زمین تا اسمان افکارش فرق دارد
اما الا در این مورد خاص اگر می خواهی برگردی تمام پلها را پشت سرت خراب نکن و راه بازگشت را باز بگذار

دارا گفت...

به همه löl

1/ مراجعت به هیچ وجه به معنی از دست دادن حق اقامت نیست (قضیه پل و پشت سر و اینا که گیسو خانوم گفتن) بخصوص برای افرادی که بازنشستگی دریافت میکنندو با سفرهای نوبه ای مشکل برطرف میشه.
2/ به گفته الا دلایل مهاجرت متفاوته. همون قضیه کارد و استخوان و اینا اگه باشه که میشه کلی گفتگو کرد.
3/ بازنشستگی رو میشه از طریق بانک سوم در دبی یا ایستانبول دریافت کرد. یا اینکه در سفرهای نوبه ای یا وکالت به شخص سوم مقیم دریافت کرد.
4/ گیسو خانوم مشکل غالب ایرانی ها اینه که اروپا رو فقط در سفرهای توریستی تجربه کردن، برای همین شوکولاتیه. دوتا از اون یکشنبه های غمگین به تورتون بخوره اگه خودکشی نکنین اقلا دپرس میشین.
5/ واه ! اگه این همـــــــــــــــــه اختلاف فکر داشتیم که من الان اینجا (کامنتونی) چیکار می کنم؟

گیس طلا گفت...

دارا یعنی چی که اینجا چی کار می کنی؟:) خب می تونی مخالف باشی و تو کامنت دونی هم باشی، نباید که همه با من موافق باشند.
اما درباره اون یکشنبه های غمگین
:)))))))))))))))))))))
خب ببین
واقعیتش اینه که خیلی سخته کسی یا چیزی بتونه یکشنبه گیس طلا را غمگین کنه
دپرسی و خودکشی ؟ :)))))))))))))))))))

الا گفت...

دارا جان:
خیلی ممنون و متشکر از لطف و توجه ات برای راهنمایی که گذاشتی برای دریافت بازنشستگی.اما خواست من این نیست . به دلایل زیر:
1- منظورت از بانک سوم اینه که:
من حسابی به نام شخص دیگر در آنکارا باز میکنم. و آن شخص پول را به طریقی از آنکارا حواله میکند به ایران به من. من استانبول و دبی را نمیگویم چون کسی را آنجا ندارم.آنکارا خواهرم با اقامت دائم است.اما اما اما
حساب بانکی به نام او خواهد بود چون من اقامت ترکیه را ندارم. و هر ماه نه تنها یکنفر بلکه دو نفر معطل کلی کارهای اضافه و بی معنی میشوند برای یک حق بسیار ساده و طبیعی. و گذشته از این من همیشه وابسته به خواهرم میمانم. آمد و زد خواهرم مرد و من 90 سال زنده ماندم.در نود سالگی باید بروم به دادگاههای بین المللی برای حقوق ماهیانه ام.

2- مشکل اساسی دیگر که توجه نداشتی اینست:
من گفتم که پا به سن گذاشته ام. در حال حاضر انرزی این همه دونده گی برای یک حقوق ساده را ندارم چه برسد به چند سال آینده. به همین خاطر به دنبال یک راه حل ساده و مستقیم برای دریافت حقوق ماهیانه ام بودم.

3- میدانم که حق اقامت من سرجایش است.اما عزیز دل من پسرم با کدام عمر و با کدام انرزی؟ مگر من عمر نوح دارم که انرزی خودم و فرصتهای زندگی را اینطوری بسوزانم. در حال حاضر که هنوز سلامتم حوصله این رفت و آمدهای سالیانه به ایران برای دیدار فامیل و بطور عمده مامان برایم خسته کننده است. من تا کی میتونم این چمدونو بردارم و بذارم . دوباره جمع کنم دوباره صبح زود راه فرودگاه دوباره صف کنترل دوباره پرواز دوباره راه خونه و بقول تو یکشنبه های خاکستری. دیگر نه نه نه نه هرگز هرگز هرگز. خسته ام.آرامش میخواهم. عمر آنقدرها طولانی نیست. و از این گذشته هر سنی فازی از زندگی است. که در آن فاز تو امکاناتی داری و توقعاتی از خودت و نوع زندگی ات. من نوستالزی برای ایران ندارم. من برای سمنو و چغاله بادوم چمدون نمیبندم.من یک فرصت کوتاه یعنی 10 سال مفید برای زندگی مفید دارم . این 10 سال برای توی صف کنترل فرودگاه نیست . این 10 سال برای ترس و هراس برای دریافت حقوق ماهیانه نیست. این 10 سال برای شک ها و تردید های اینکه آه یکشنبه های خاکستری بهتر بود یا این چادر و چاقچور توی گرما نیست. نه نه نه . من فرصت ندارم این اتوبوس داره میره. من توی 20 سالگیم نموندم.من سوار این اتوبوس بودم. با هم گذشتیم . زمان گذشت من هم از خیلی چیزها گذشتم. و حالا اینجام . تو این نقطه زندگی.
باز هم خوب کردی که کامنت گذاشتی پسر جون. این سببی شدم من فکرهایم را بلند بلند بگویم و بیشتر قانع بشوم که چقدر روی این مسئله فکر کردم و زمان گذاشتم.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...