من زندگی سختی داشته ام، من روزها و شبهای دردناکی را پشت سر گذاشتم. (و چه کسی نداشته است؟ ما در ایران زندگی می کنیم) از یک زمان مشخص به بعد من سعی کردم که زندگی جدیدی را شروع کنم و دردها و غمهای گذشته را فراموش کنم
من آگاهانه و عامدانه تصمیم گرفتم که شاد باشم و شدم
من درست زمانی این تصمیم را گرفتم که افسردگی و چس ناله مد شده بود
ولی من ادامه دادم
اما روزهای هست که گذشته باز می گردد، روزهایی هست که اجساد به خاک سپرده بیرون می آیند و حقیقتا سیمای هول آوری دارند
در این روزها می گذارم که غم با تمام توانش بوزد، باد و طوفان و صاعقه می زند و من در برابرش تسلیم می مانم تا شلاق بزند و زوزه بکشد انقدر که توانش تمام شود
فردا صبح از خواب بلند می شوی و می بینی که اسمان افتابی است و در مقابل سئوال دوستانت به خاطر چشمانت می گویی که تا دیر وقت در مهمانی شب زنده داری کردی
غمگین بودن افتخار نیست، زخم جنگی است که باید از چشم دیگران پنهانش کرد
همیشه گذشته است
باز هم می گذرد
من قول می دهم
۲۷ نظر:
ایرنه ژاکوب و ورونیک
و به این ترتیب یکشنبه های غمگین رخ می نمایند.
آره گیسو جان ! وقتی اجساد تمام قد از گورهای مخروبه و ناگزیر موجود بیرون میان و اونجوری تمام قد جلوی آأم ظاهر می شن ...
وقتی این نوشته تو خوندم حس کردم منم نسخه ی دیگه ای از توام . باید بیشتر ازت یاد بگیرم، مبارزه و سکوت و تحمل . هر کدوم جای خودش . من بعضی موقع ها قاطی می کنم . شاید یه کم از این شباهت به دلیل اینه که دوتاییمون متولد بهمن هستیم
آی......گفتی گیس طلا جان.همین که می دونی میگذره زنده نگهت میداره بعضی وقتها.
تــکــبــیــر
سلام
حرفایی رو که میخواستم بگم قبل از من سندباد جان گفته،بیشتر از یکساله که وبلاگت میخونم اما این اولین کامنتیه که میذارم،منم شبیه توام و خیلی خیلی ازت یاد گرفتم و همینطور انگیزه گرفتم ازت.ممنووووووووووووونم استاد مجازیه من!
آره میگذره . میدونم. اون صاعقه ها هم لازمه. تا شامه ات برای دزدیدن خوشیها تیز بشه. به خواهرک میگفتم خوشی رو باید تو زندگی بدزدی. بلد باشی ببینی و کش بری. اونوقت مقابل صاعقه میبینی که میتونی وایسی.
جسدها جسدها جسدها؟ نمیدونم. حسی براش ندارم. یعنی مثل تو عمدا میخوام نداشته باشم.
شاید فکر باغچه خیلی بزرگ شده. یعنی گذاشتم بزرگ بشه.باید حس خوبی را جایگزین کرد.
bravo
از یه دوره به بعد زندگیم فهمیدم که شادی رو باید ساخت. حتی اگه دردم درونم زوزه بکشه و طوفان ها به خاکم بندازن. شادی رو با شگفتی های کوچک هر روز و هرروز میافریدم. و بعد از یه زمانی به بعد گذشته ها و غم ها جلوی این شیوه ی برخورد کم آوردند.ولی خب حق باتوست گاهی کهآدمای مرده ی زندگیم بر میگردند . خیلی باهاشون نمیجنگم . میگذارم تا آهسته راهشون رو بکشند و برن. مهم اون لبخندیه که بهش اونقدر اعتماد دارم که بتونه اونها رو بشکنه .
می گذره
برا همین من ف ی س ب و ک م را بستم
نازی
گیس طلا جان من همیشه از گودر میخونمت و تا به حال به خود وبلاگت خیلی به ندرت اومدم.فقط اومدم اینجا که بگم خیلی عالی گفتی.خیلی درجه یک بود.خیلی حرف نداشت.دنیا به آدمایی مثل تو نیاز داره
zibz bood gisoo jan,basi lazat bordim.
گیس طلا جان،
من هم 3 هفته پیش خیلی حالم بد بود ولی مثل تو گذاشتم غم خودش و نشون بده و بره...الان حالم خیلی خوبه...اون مدت با خودم خیلی مهربون بودم...یوگا میکردم...برای خودم لباس های خوشگل خریدم و ...یه کتاب از دالای لاما هم خوندم که خیلی بهم آرامش داد...و اون روزهای سخت گذشت...
چقدر قشنگ گفتی که:"غمگین بودن افتخار نیست، زخم جنگی است که باید از چشم دیگران پنهانش کرد"
:)
غمگین بودن افتخار نیست اما یه وقتایی حق آدمه که غمگین باشه.
اين دقيقا تعريف گيسو بود :)
غير از اين گفته بودي تعجب مي كردم دختر
هميشه الهام بخشي خانم :)
حتمااین پستت خیلی عالی بوده که منو از حالت خاموش در آورده !
دقیقا درست میگی. مشکل اینجاست که هر کی که میبینه آدم شاده فکر می کنه آدم لزوما نفهمه و مشکلات رو نمی بینه و هیچی حالیش نیست !
با غم خوردن و تیریپ چس ناله مشکلات کلان مملکت حل نمیشه. من معتقدم اگه هم ما نقشی در حل مشکلات کلان مملکت داشته باشیم همینه که خودمون شادب باشیم و بتونیم تو این جامعه عصبی که غمگین بودن توش فضیلت محشوب میشه یه کم متفاوت به همه چی نگاه کنیم.آره اینجا ایرانه ولی من توی اروپاش هم بوم . ا.نها هم غم و غصه کن ندارن.گیریم که جنسش با مال ما متفاوت باشه, ولی باور کن همین ماها هم اگه بریم اونجا بعد یکی دو سال که رنگ و لعابش برامون عادی شد شروع می کنیم به بدیهای اونجا رو دیدن و غر زدن و تیریپ هوم سیک برداشتن ! من نمی دونم این مشکل از ژنهای ایرانیاست یا از چی ولی می دونم که غرغرو تر از این جماعت کلا پیدا نمیشه. یادم نمیره که یه بار تو لندن چند تا دختر داشتن از کنارم رد می شدن و در باره برنامه آخر هفته شون حرف می زدن. قرارشون برای کل شنبه و یکشنبه این بود که یه فیلم از ویدیوکلوپ گرفته بودن و می خواستن بشینن و اونو ببینن و به قول خودشون chill out بشن! اونجا همه اش داشتم فکر می کردم که کدوم ما تو ایران با این وضع بدون کپی رایت که با چس مثقال پول آخرین فیلمای هالیوود تو خونه هامونه اینقدر این فیلم دیدن برامون لذت بخشه که بشه برنامه یه آخر هفته مون ؟!
کلا نمی دونم چرا غر زدن و از وضعیت موجود ناراضی به نظر رسیدن اینقدر مد شده؟ شک ندارم که این یه جور بیماری اجتماعیه که متاسفانه مبتلایانش به جای اینکه بیان از امثال تو راه علاج رو بپرسن دودستی چسبیدن به مریضیشون و دارن باهاش حال می کنن و افسردگی ها و کون گشادی هاشونو باهاش توجیه می کنن . ببخشدی که زیاد حرف زدم. این موضوع همیشه دغدغه من بوده و همیشه مطرح شدنش داغ دل منو تازه می کنه.
آرزو می کنم همیشه شاد و سلامت باشی :)
aali bud...aali...kheyli khoub bud...daghighan...age dalil hameh gham ha dar digaran bashe, dalil shadi ha ham dar aanhaa khahad bud...
khoshhalam ke dalil shaad budanet ra dar khodet peyda kardi...khoshhalam ke digaran ra ham dar shadi khodet sharik mikoni...
rastesh hameh chiz ra kaamel gofteh-ii harfi baraay goftan nist, faghat hamuntor ke gofti in toufan ha zud gozarand...
گاهن مجبورب گاهن نه
گاهنم به قول دانیل که ساده ازم پرسید یعنی چته خوشحالی یا غمگین و من
هر رو در نقطه ی ثابتی ان خسته و نزدیک
love it
love it
love it
تقديم به حس قشنگت گيسو :)
http://www.4shared.com/audio/j_AzrFoW/Shahram_Solati_-_Hedieh__128_.html
چند بار پستتو خوندم و به جون خودم نمیشه شاد بود .فقط چند لحظه خنده و بعد باز این خنده ها فراموش میشه ..نمیدونم مریض پریض شدم یا افسرده مفسرده..... اما این موزیک برات میفرستم .. جون خودتون گوش کنین قشنگه ..اولش میگه خنده هاتو به من هدیه کن
http://www.youtube.com/watch?v=F0rwOsAteXM
همتون نامردین. یکی نرفت این اهنگو گوش کنه. به جان خودم
اخه حامداین پیغامو می داد
The uploader has not made this video available in your country.
Sorry about that.
با وی پی ان هم بودم ها
قوررربون معرفتت.. همین که رفتی ببینی با ارزشه .. توی یک سایته دیگه پیدا میکنم برات میفرستم
http://www.4shared.com/video/Dnc6osGy/Pablo_Alboran_-_Solamente_Tu.html
پیدا کردم توی 4shared ...
دست مریزاد خانم
ارسال یک نظر