داشتم می اومدم خونه دیدم یه نفر یه گلدون بزرگ گذاشته کنار سطل آشغال
به گلدون خیره شده بودم و احساس می کردم که برگاش دارن از شرم و خجالت می لرزن
گلدون بزرگتر از اون بود که بتونم بلندش کنم تا خونه بیارمش
از اون برگها بود که تو آب هم میشه نگهداریشون کرد
تمام ساقه هایش را با دست بریدم و همه را بغل زدم و اومدم خونه
تو خیابون همه یه بغل بزرگ، برگهای سبز در آغوشم نگاه می کردن
الان گذاشتمشون تو گلدون بلور سبز رنگم که گلهای نارنجی داره
نمی دونم می تونن دردی که کشیدن را فراموش کنن
اینکه یه نفر آدم را دوست نداشته باشه به اندازه کافی دردناک هست اما اینکه دور انداخته بشی مثل قتل می مونه
به گلدون خیره شده بودم و احساس می کردم که برگاش دارن از شرم و خجالت می لرزن
گلدون بزرگتر از اون بود که بتونم بلندش کنم تا خونه بیارمش
از اون برگها بود که تو آب هم میشه نگهداریشون کرد
تمام ساقه هایش را با دست بریدم و همه را بغل زدم و اومدم خونه
تو خیابون همه یه بغل بزرگ، برگهای سبز در آغوشم نگاه می کردن
الان گذاشتمشون تو گلدون بلور سبز رنگم که گلهای نارنجی داره
نمی دونم می تونن دردی که کشیدن را فراموش کنن
اینکه یه نفر آدم را دوست نداشته باشه به اندازه کافی دردناک هست اما اینکه دور انداخته بشی مثل قتل می مونه
۱۸ نظر:
بابا رقیق القلب!
درست میگی . خیلی از ماها مثل قوطی شدیم که نه فقط دور انداخته شدیم بلکه هر روز یک لگد هم میخوریم و به دورتر پرت میشیم.و اخرش کسی هم پیدا نمیشه که ساقه هامونو بچینه و بزاره تو آب که دوباره پا بگیریم.
گیسسووووووو!
آخه چرا اینجوری نگاه میکنی دختر؟
چرا نمیگی عجب بیشعورهایی که اینو نفهمیدن اما گل پلاستیکی و مصنوعی رو بابتش کلی پول میدن که بیارن خونه. بعد هم بابتش زحمت نکشن.
خوب حالا اون گیاه نصیب تو شد که قدرش رو میدونی.اینطور بهتر شد!
خواهرم یه عمریه از تو خیابون از این گیاها میاره. اونقد حال و احوال گل و گیاهاش خوبه که بیا و ببین!
چقدر تو فرشته ای.
اِه !!
پس این بود سرنوشت گلدونی که توی حراجی گل خریده بودم!! یه دقیقه گذاشته بودم دم در تا میوه ها رو ببرم بالا، برگردم !
واقعا که!
کیف کردم از این پست! آفرین که آوردیشون خونه!
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
درود بر تو که قدر نشاط وحیات رو میدونی و دل نداری مرگ یک برگ رو ببینی.
آقا ! نظر من رو از اینجا برداشتند!
!!
گفته بودم اون گلدون من بوده که گذاشته بودم دم در حیاط تا میوه ها رو اول ببرم بالا بعدن برگردم سراغشون!
واقعا که !
اااااِ
اینجا چرا اینجوری شده؟! نظر آدمو برمیدارن هِی !
سلام. انشالا که زود شاخ و برگ میگيره... آفرين به شما... قالب جديدتون مبارک.
نگاه جالبي بود و نيز قياس جالب !
اينكه دور انداختن از قتل بدتره !
همينه كه اوني كه مقتول ! ميشه ، يه بار واسه هميشه ميميره و ميره پي كارش اما اوني كه دور انداخته ميشه روزي هزار بار ميميره !
اينه كه صرفنظر از درست يا نادرست بودن قصاص ! ، قصاص قتل اگر قصاص نفس است و اعدام ، قصاص و تقاص دورانداختن و دورانداختگي هم شايد اين باشد كه دور انداخته را چنان دور بيندازي كه برود و برنگردد !
جايي كه عرب ني انداخت !
دارا نمی دونم چرا نظرات به ایمیلم می یاد اما اینجا دیده نمی شه
دارا می گه:)
اون گلدون من بوده که گذاشته بودم دم در حیاط تا میوه ها رو اول ببرم بالا بعدن برگردم سراغشون!
واقعا که !
:))))))))
Have a look at the film: My Blueberry Nights
you find the same story!
عاشق گياهم
:)
زبان گياه ها رو فهميدن
خيلي خوبه
خيلي
...
اي بابا!
دارا!!!
:D
اي بابا!
گيس طلا!!!
امید ! به همین قبله
منم یک روز رفته بودم یکی از این فروشگاه های بزرگ لوازم ساختمانی که یک قسمتیش هم درخت و گل و بوته می فروشند، موقع حساب کردن چشمم افتاد به سطل آشغال بزرگی که یک گلدون که تقریبا همه برگ هاش خشک و سوخته بود تووش بود. اما می دیدم که هنوز زنده است، دلم می سوخت واسه گلدونه اما برداشتن چیزی از تووی سطل هم ناجور بود خیلی، حساب که کردم موقع بیرون اومدن بدون اینکه به کسی نگاه کنم یا اهمیت بدم گلدون رو برداشتم و توو باغچه ام کاشتم، امسال بهار حسابی هم گل داد و الان واسه خودش بوته ی سرحالیه ، هر وقت می بینمش حس خوب نجات جون یک موجود دوست داشتنی بهم دست میده.
بی خود نیست این همه دوستت دارم نه تنها خیلی خوبی، حس هات هم بهم نزدیک هست. زنده باشی
انگار اين روزها بر سر هر كوچه اي و در دل هر خاكي قلبهاي بسياري سر كوچه مطرود ميشوند و شهر بي معشوق ديوارهاي بلندي است به وسعت تمام خاكهاي دنيا . نميدانم جرا با خواندن كامنتها بيشتر دلم لرزيد تا خواندن متن
ياد اين شعر ماياكوفسكي افتادم :
زیرا من در جان خود سوزانده ام
محبت نه
کشتزارهای محبت را
و جانسوزان از فتح هزاران هزار باستیل سخت تر است ...
از كتاب :ابر شلوار پوش
ترجمه مديا كاشيگر
ارسال یک نظر