دیدم موهای راننده سفید است بهش گفتم مولن روژ
نگه داشت وسوار شدم. بقیه مسافرها با یکدیگر زمزمه می کردند که مولن روژ کجاست؟
پیرمرد شنید و داستانهای طولانی و جذابی تعریف کرد از خیابان قدیم شمرون و سینماهایش پاسیفیک و مولن روژ و خواننده ها و هنرپیشه ها و دیسکوها و کافه ها و گفت و گفت و گفت
وقتی مولن روژ پیاده شدم هرکاری کردم کرایه ام را قبول نکرد
۲۲ مهر ۱۳۹۰
تهران قدیم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۱ نظر:
تو یکی از باهوش ترین آدم هایی هستی که سراغ دارم. جدی می گم به خدا :)))
ارسال یک نظر