۱۷ دی ۱۳۹۰

ان کتاب بیضایی که خود را شکنجه می داند برای امادگی در مقابله شکنجه مغول چه نام داشت؟

طبیعی است که به دلیل رشته و تحصیلاتم درباره عرفان اطلاعاتی داشته باشم
ریشه های عرفان در آیین زردتشت و مانی و بعد از آن تبدیل حماسه های ملی به حماسه های مذهبی پس از حمله مغول به ایران
و تفاوتهای بین عرفان و تصوف و مولوی و ماجراهایش تا بیاییم به مباحث شایگان و نصر دراین باره برسیم و حالا تمامی این عرفان های دوران پست مدرن
اوشو و عرفان شرق دور وحالا در ایران انواع مختلفی چون عرفان حلقه و ...
اصلا بحثم درباره پذیرفتن یا نپذیرفتن عرفان نیست که هرکه نداند شما خواننده های من می دانید که من چقدر سهل و ممتنع با همه مباحث برخورد میکنم و گمان می کنم که همه حق دارند
انچه که باعث دوری گزینی من از این بحث های عرفانی می شود، خود این افراد است
من از اینکه طرفداران این عقاید تا این دارای شباهتهای فراوانی به یکدیگر هستند در حیرتم.
چرا تمامی شکست خورده ها جذب این مباحث می شوند؟
من می توانم درک کنم که انسان دردمند برای رهایی و آرامش به انواع راه حلهای چون مدیتشن روان درمانی و غذا خوردن مثلا رو بیاورد
و این راه را هم یکی از راههای آرامش روح می دانم
اما آیا کسی نیست که به دلیل جذابیت این مسائل ، اعتقادات شخصی و مطالعات خود به آن گرویده باشد؟
هر بار که به گروهی از آنان برخورد می کنم. زنانی هم سن و سال خودم و مانند من مجرد. چهره هایی می بینم با غمهای وزخمهای درونی که فضایی منفی را با خود حمل می کنند.
آدمهایی را می شناسم که سالهاست در این راهند اما پس چرا من هیچ آرامشی در آنان نمی یابم؟ پس چرا بهبودی را در روشهای دیگر بدست اوردن آرامش می بینم اما در اینان نه؟
آیا این انزوای است که ناتوانی در برخورد با اجتماع هولناک را پنهان می کند؟

۹ نظر:

ساناز گفت...

چه جالب تا به حال از این دید نگاه نکرده بودم به قضیه .راستی چرا هر وقت به یه مشکلی بر میخوریم دنبال یه چیزای غیبی تو کائنات می گردیم؟

الا گفت...

گیسو جون من تجربه خیلی خیلی اندکی از عرفان بازی دارم. اگر اسمش را تجربه بتوان گذاشت چون فقط تواناییم تا پشت در بود. جلوتر نتوانستم برم. و بعد به یک نتیجه رسیدم:
گذشته از آن ذهن پنهان فرهنگی ما که خود بخود بدون اینکه انتخاب کند جذب همه این داستانهای شهودی میشود و عقل را خلاص میکند. من یک نتیجه دیگری بر اساس طبیعت خودم گرفتم که نمیدونم درست باشه و اون اینه:
برای درک عرفان و جذب آن شدن و تجربه خلسه های شهودی باید طبیعتش را هم داشته باشی. یعنی یک نوع ساخت کاراکتری. اگه اون کاراکتر رو نداشته باشی نه تنها از اون سر در نمیاری حوصله ات هم سر میره. و واقعا یک گردش در طبیعت یا یک خوشی کوچک به سبک خودت خیلی بیشتر جذابه.
تازه من حوصله ام از عرفان بازها هم سر میره. و اصلا نمیفهمم چی میگن.

taraaaneh گفت...

مدیتیشن(درحد متعادل و معقول) و رواندرمانی راه حلهای واقعی برای حل مسائل هستند،مطمئن نیستم که با عرفان دریک مقوله قرار میگیرند.

ولی همونطور که گفتی فکرمیکنم همزمانی تاریخی وجودداره بین رشد عرفان وفشارهای خارجی مثلا حمله مغولها و...احتمالا نقش تخدیری داشته شاید هم اون موقع لازم بوده.
منکه شخصا به کلمه عرفان حساسیت دارم از هر نوعش.


غیر از آدمهای زخم خورده معدود آدمهایی رو میشناسم که صرفا بخاطر کسب تجربه های جدید به عرفان و مدیتیشن علاقه نشون دادن البته بصورت گذرا و کوتاه مدت.

دارا گفت...

به نظرم موضوع را درست دیدین اما وارونه

اینکه دردمندانی در لباس تصوف و عرفان می بینید جند حالت داره>

1/ بیچارگانی که از این راه امرار معاش می کنند
2/ عارفانی که از راه عشق به این گستره رسیده اند (از دنیا بریدگان)
3/ عارفانی که با شناخت از حقیقت حیات (و نه واقعیت) به فلسفه زندگی اینگونه نگاه می کنند.

از ارسطو تا مولانا/ از کریشنا مورتی تا مهربابا/ از عطار تا الهی قمشه ای/ حقیقت را یک گونه دیده اند و این شناخت آنان در ادوار مختلف تاریخ از نظر من بسیار قابل احترام است و بدون درد و نیازمندی که در یادداشت شما از اون یاد شده.
طیف گسترده ایکه در 3 حالت نام بردم باعث میشه شاهدان عرفان به گیجی مبتلا بشن. وقتی کمی غور کنین می بینید که زرق و برق واقعیت ها و رخدادها چقدر ما رو از حقیقتی که زمان و مکان نمیشناسه دور میکنه.
البته صحبت زیاده در این مورد. خلاصه اینکه منطق دست ساخت انسان است ولی حقیقت ذات وجود است. ممنون که کلن به این موضوع توجه کردین. خودش غنیمتی است در عصر رقابت های مادی

saturn گفت...

البته اين طبيعي ست كه آدم هاي زخم خورده به همچو چيزهايي رو بياورند اما اينها نه تمام افرادند...
مثل من كه خيلي از شما كوچكترم و به خاطر علاقه ي شخصي عرفان ميخوانم و مثل من هم كم نيستند.

Hummingbird گفت...

اهل این نبودی که همه را یک کاسه کنی! آنها که تو دیده‌ای شاید بهترین نمونه‌های روی آوردن به عرفان نبوده‌اند. خودت هم گفتی هزاران سال است که عرفان برای بسیاری جذابیت دارد٬ و هزار یک سطح و نوع دارد. نوع بازاری و کاسبکارانه‌اش طبیعتاً گسترش بیشتری پیدا کرده. همانی که تو گفتی که ادعا دارد یک «میانبر» نشان می‌دهد برای فرار از دردهایی که اجتماع به ما تحمیل می‌کند. ولی انواع دیگری هم وجود دارد بیشتر به درد کسانی می‌خورد که در مورد هدف زندگی و علت دردها کنجکاو هستند ولی با فلسفه و علم خالی جواب نگرفته‌اند. به نظر من این نوع از عرفان ارزش تحقیق رو داره (البته مسلماً برای کسانی که از اون دست سئوالهای کلان دارند٬ و خوب معمولاً انسان بی درد براش زیاد از اون سئوالها ایجاد نمیشه.)

نادر گفت...

به نظر من از چند منظر باید دیدگاه شما را به چالش بکشم:
1- اصولا علاقه مندی به عرفان، بدلیل نوگرا بودن و شکست اصول همیشه مورد جذابیت همه بوده است. اما کسانی که به این راه روی آورند، کسانی بودند که از روشهای معمول ناامید شده و به اصطلاح سرخورده شده و عرفان به عنوان نگاه جدید و خارج از اصول مورد توجه بوده است.
2- عرفان، راه یک روز و یک شب نیست. هیچ عارفی، یکشبه به اشراق نرسیده است. آنچه که در این راه مکمل است، صبر است. متاسفانه آنانی که هم اکنون بعنوان معلمان عرفانی خود را جا میزنند از این صبر گفتمانی بعمل نیاورده و رهرو و سالک بدون دستیابی به این خصیصه و نتایج عرفانی، خسته تر و سرخورده تر میشود.
3- در این زمان انسان خودشناخته و عارف کیست که بخواهد آموزش راستین دهد؟ کسانی که به ظواهر عرفان چسبیده اند؟ کسانی که مثنوی و غزلیات را حفظ هستند؟ یا کسانی که هر ساله به قونیه میروند؟ کسانی که نشخوار کننده کتابهای عرفانی بوده بدون اینکه خود تجربه ای شخصی داشته باشند؟ عرفان خودشناسی است و نه دیگرشناسی. عرفان کشف حقایق در خود است نه در کتب. به همین دلیل در هیچ یک از کتب عرفانی به تکنیک عملی و راه مشخصی اشاره نشده است. راه را باید هر فرد برای خود پیدا کند. نه اینکه در کتابها جستجو کند.
به همین دلیل است که در کنارتان سرخوردگانی میبینید که بیش از پیش سرخورده تر میشود و عرفای دروغین قدرتمندتر...

سجاد گفت...

من افرادی را میشناسم که صرفن بخاطر شباهت عرفان حلقه به فیزیک کوانتوم به آن پیوستند و نه بخاطر شکست و ...

ناشناس گفت...

کدوم یکی از اینا که دیدی واقعا خواستن به جایی تو عرفان (از هر نوع) برسن؟ همه فقط یه پناه موقت می خوان تا طوفان بگذره. سرگرمی و دیگر هیج....

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...