۱۸ دی ۱۳۹۰

دیگه دارم یک کم نگرانش می شم:)

پیرمرد صابخونه ام برام توی آسانسور یه شیشه مربای کدو گذاشته و یک کیسه گردو

۴ نظر:

خرمهره گفت...

به محبت نباید نگران شد ...تا خلافش ثابت بشه! میدونی به نظرم حتی بک محبت واقعی کوچولو هم نباید این وسط با بدبینی حاصل از شرایط حاضر بسوزه . اینقدر که کمیاب شده این کالا .

اینانا گفت...

طی این چن هفته با دو تا پنجاه ساله فوق العاده جذاب دیت رفتم
و احترامی که از هیچ کدوم از مردای زندگی م ندیده بودم، دیدم

یه کم نگران شدم...نگران خودم!!!

ناشناس گفت...

اطلاعات لطفاً :
این پیرمرده چند سالشه دقیقاً ؟

شوجی گفت...

آب نطلبیده همیشه مراد نیست/گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند :)

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...