خدمتکار مدرسه مان است
نباید به 50 رسیده باشد
اما بار هزاران سال بر دوشش است
کودکی سخت در یکی از روستاهای آذربایجان
ازدواج اجباری با مردی همسن پدرش
سقط جنین های فراوان به دلیل کم سن و سالی اش
و تنها یک دختر
ازدواج مجدد مرد به دلیل یکه زا بودن او
پذیرش تمامی مسئولیتهای همسر دوم ؛ حتی نگهداری زائو و نوزاد
ازدواج اجباری دخترش با برادرزاده همسر
دو نوه با فاصله کوتاه از همدیگر که چشم و چراغش هستند
اعتیاد شدید داماد و اختلال شخصیت حاد
تلاش دختر برای طلاق و آمدن به خانه مادر
گروگان گرفتن بچه ها توسط داماد برای نپرداختن مهریه
و حالا سه هفته است که نوه ها نیستند
سه هفته است که پیرزن مانند روحی سرگردان در فرهنگسرا راه می رود
امروز نامه ای از نوه اولی کهدخترکی عینکی و ساکت و دبستانی است برایم آورد تا بخوانم برایش
:نوشته بود
مادر شما عزیزی برای من
عزیز یعنی چی؟
یعنی اگر کسی بگوید دنیا را به تو می دهم
تو هم مادرت را به من بده
ندهد
۴ نظر:
بعضی آدم ها ...
آه از زندگی ی بعضی آدم ها !
دلمان را خوش کنیم لابد حکمتی در کار است !
آه از حکمت زندگی ی بعضی آدم ها !
حكمت كدام است دوست عزيز، اين فقر است، فقر اقتصادي و فقر فرهنگي و از همه مهمتر فقر قانون !
حكمت كدام است دوست عزيز، اين فقر است، فقر اقتصادي و فقر فرهنگي و از همه مهمتر فقر قانون !
تراکم درد بعضی جاها چقدر زیاده.هرکدوم از اینهایی که گفتی به تنهایی کافیه که یک ادم رو از پا دربیاره.
ارسال یک نظر