۲۹ آبان ۱۳۹۱

بوسه ای روی دستاش گذاشت و به سمت کیمیا پرتش کرد

ستایش دختر همکارم تازه راه افتاده و به همه می گه "علام"
موهای فرفری و چشمهای گرد مشکی داره با مژه های بلند
اونقدر ریز و ظریفه که وقتی بغلش می کنی نگرانی بشکنه
مهمتر از همه نگاهشه
عمیق نگاهت می کنه و تنها زمانی می خنده که خودت و شوخی هایت را باور کرده باشه
امروز کیمیا  دختر نوجوان اون یکی همکارم، با هیجان تمام وبلونش را آورده بود که درس جدیدش را  برایم بزند 
همزمان با اولین نت،  ستایش تاتی تاتی کنان وارد اتاق شد که با من بازی کند  و ناگهان  متوجه  نواختن کیمیا شد.
تا آخر قطعه  ،ستایش با چشمهای درشت و سیاهش به ویولن خیره شده بود و نفس نمی کشید
وقتی  کیمیا با گونه های برافروخته و شادمان به من نگاه کرد تا تاثیر نواختنش را بر من ببیند،
متوجه نشد که ستایش برای او کاری کرد که تازه یاد گرفته است
جای موتزارت خالی بود

۵ نظر:

مجنون گفت...

وبلاگت رو حدودا چند سالی هست دنبال می کنم اما هیچ وقت کامنتی نذاشتم ...
از نوشته های خل و چلی تا چیزهای با مزه ....

اما این یکی واقعا با احساس آدم بازی می کرد ...
ممنون از به اشتراک گذاشتن این احساسی که اون لحظه داشتی و من ای کاش اونجا بودم تا من هم این نگاه رو میشنیدم

Unknown گفت...

ستودني

Unknown گفت...

گیس، هروقت غمم میگیره میام وبلاگت.یه پنجره ست رو به خورشید.
مرسی<3

گیس طلا گفت...

ممنون عزیزم

ارماییل گفت...

جانم .این تشبیهات تو روزم رو میسازه: اونقدر ظریف که میترسی بشکنه.
بچه ها معجزه هستند.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...