۹ دی ۱۳۹۱

از ظهر یاد قیافه اش می افتم خنده ام می گیره

یه دختربچه هست تو فرهنگسرا خیلی باش حال می کنم. دختر یکی از خدمتکارهاست. 5 سالشه و بیشتر حروف را سین تلفظ می کنه و به همین خاطر کم حرف می زنه و دمب منه
تو همه کلاسهام هم می یاد، تو کلاس داستان نویسی با دفت قصه های بچه ها را گوش می ده  و دهانش باز می مونه  ؛ 
تو کلاس عکاسی به عنوان مدل زیر نورها می شینه و  قضیه خیلی هم براش جدیه،  اینقدر که  یه بار من رفتم از آتلیه بیرون وخیلی بعد برگشتم، اون همون طور رو صندلی بی حرکت مونده بود، 
تو کارگاه عروسک سازی هم همیشه یه مشابه مضحک اما به شدت شبیه از عروسک های ما درست می کنه 
بقیه مواقع هم یه جایی در نزدیکی های من حضور داره، پشتِ در ، زیر میز...
امروز به سرایدار گفته بودم دو تا فلافل با سس تند و تیز جنوبی برای هر دوتامون بگیره 
 ساندویچ را دادم دستش و حواسم ازش پرت شد و ایمیل هامو چک می کردم که سرایدار اومد پرسید که : خوب بود فلافل ها ؟ دوست داشتید؟
منم ازش حسابی تشکر کردم که  تو این سرما رفته بود بیرون فرهنگسرا  ساندویچ خریده بود
که دخترک با چشمهای پر اشک  و دهان و زبانی قرمز گفت:
 خاله این کوساس خوسمسس، همه سام داره می سوسه که

۶ نظر:

بهمنگ گفت...

یه جا هم من درس میدم یه پسره هست همین سنی که با دختر سرایدار دانشکده کناری دوسته، حکایتین این ونوس و آدونیس

Unknown گفت...

این بچه نیاز به گفتار درمانی داره و باید پدر و مادرش این رو بدونن و ببرنش تا مشکلش حل بشه (البته اگه دیر نباشه برای حل مشکل توی پنج سالگی!)

گیس طلا گفت...

نگران نباشد تو فرهنگسرا یه نفر باهاش گفتار درمانی کار می کنه

ناشناس گفت...

یعنی واقعا فقط از خانمهای تحصیل کرده و مدرن امروزی برمیاد که از فرط مسئولیت پذیری و توجه به اطرافیان خودشون به یک بچه 5 ساله ساندویچ فلافل تند وتیز بدند و بعد هم از سرو صورت سرخ شده و چشمای اشکبار اون تو وبلاگشون بخندند!

نوید گفت...

در جواب به ناشناس:
مشکل شما با «تحصیل‌کرده» است؟ یا با «مدرن»؟ یا با «امروزی»؟ سه صفتِ خوب پشتِ هم ردیف کرده‌اید برایِ یک نفر و آخر هم ازش ایراد گرفته‌اید؟ یعنی خانم‌ها باید بی‌‌سواد باشند؟ یا عقب‌افتاده؟ که حالا بعد چه کار بشود؟ از بیانِ یک جمله، به زبانی کودکانه خنده‌یِ‌شان نگیرد؟ یا مثلاً ساندویچ‌شان را با یک کودک نصف نکنند؟ یعنی می‌خواهید بگویید زن‌هایِ قدیمی بی‌احساس و خنگ و بی‌عاطفه بوده‌اند که از دیدنِ چنین چیزهایی خنده‌یِ‌شان نمی‌گرفت؟ و ساندویچ‌شان را تنهایی می‌خوردند اما به بچه نمی‌دادند؟ شما از اول این‌قدر رویِ اعصابِ دیگران راه می‌رفتید؟ یا به مرورِ زمان این‌طور شدید جنابِ ناشناس؟

Unknown گفت...

ناشناس لطفا ناشناس بمون كه أصلا آخر درك مطلب هستي

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...