۳۰ دی ۱۳۹۱

چه بلایی سر شون اومده ؟!!!

تمرینی که هفته پیش سر کلاس داستان نویسی  داده بودم این بود که بچه ها  بر اساس یک ماجرا برگفته از صفحه حوادث روزنامه ،  یک روایت اول شخص از جریان بنویسند.
 تاکید کرده بودم که حادثه، جنایت نباشد.
امروز دختر ها روایت های خود را می خوانند و همینطور خون بود که از چشم و گوش و دهان بیرون می زد و تکه های جسد بود که به اطراف پرت می شد....
 احساس می کردم خون کف کلاس راه افتاده بود...
به عنون جریمه  بردمشون توی باغ فرهنگسرا و  مجبورشون کردم با اون چکمه های خوشگل پاشنه دارشون " آنا مانا گیلاسی" و  "زو " و "آفتاب مهتاب چه رنگه" بازی کنن تا یه کم حالمون بهتر شه 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
از اثرات داستانها و فیلم های جادوگری و خون آشام و دراکولا هم می تونه باشه که شدیدا این روز ها رو بورسه! تازه کجاش رو دیدین... دنیا داره به سمت رومانتیک کردن و هنجارسازی رفتارهای مازوخیستی سادیستی از طریق ادبیات هم میره... جستجو کنین چه کتابی در سال گذشته پرمخاطب بوده؟ حیرت می کنین...البته فکر نکنم هنوز تو ایران فراگیر شده باشه

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...