بچه های دو تا خونواده رفتن شمال سوار قایق موتوری شدن، وقت برگشتن دیدن یکی از مامانا روی زمین دراز به دراز افتاده و مامان گروه دوم داره تو سر خودش می زنه
.
.
.
معلوم شد مامان اولی به این نتیجه رسیده که بچه ها می خواستن با قایق موتوری از مرز رد بشن
۲ نظر:
نمی دونی ولی مامانا تو ترسیم فاجعه خیلییییی استادن!
من یه بار داشتم گریه میکردم ممامانم اومده بود پیشم بپرسه چی شده. بعدا فهمیدم اولین سناریویی که به ذهنش رسیده این بوده که چند تا پسر تو اسانسور منو اذیت کردن
ارسال یک نظر