۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲

بدون من چه می کنی؟

من با بدنم بیگانه ام 
اما
پاهایم را دوست دارم
در حمام کف مالی شان می کنم
زیر آب داغ ماساژشان می دهم
بیرون که می آیم
 چون کودکی خشکشان می کنم 
 ناخن هایش را می گیرم و کرم می زنم 
دوستشان دارم
به خاطر تمام جاده هایی که با هم گذراندم
به خاطر صبوری اش
تحملش در تاول ها و
 کفش های بی کیفیت  من
دوستشان دارم به خاطر
و  تمام جاده هایی که  در انتظار مان است 
پر درخت 
پر منظره 
پر از آسمان و ابر
و چشمانم در سراسر این معاشقه می پرسد


۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

گیس طلا
ببین
صفحه ی تو
و رد ذهنت روی آن را
دوست میدارم
اما یک سال تمام است
که بادنیایی از عذاب وجدان
ودزدکی ازخودم خوانده ام اش
حالا تحویل کارها
همه باهم
خیلی نزدیکند
من چندساعت کارمیکنم
مقداری هم گریه
از استرسِ
نرسیدن
وخیلی
خیلی
غبطه می خورم به حالِ تو
خانم دکتر
که احساس می کنم
میتوانی همانگونه زندگی کنی که می خواهی
نه از اجبارِ نیروها
حالا بمن دلگرمی بده
که 2هفته ای هم میشود
اینهمه کار راانجام داد
ببین چه پرت گفتم
آشفته
مثل خودم.

Gistela گفت...

:))))))))))))
ناشناس عزیز
به هفته سوم فکر کن
که کارها همه تمام شده است
و حوصله است از بی کاری سر فته است

رجا گفت...

ممکنه آدرس ایمیلتون رو بنویسید.

Gistela گفت...

gistela0@gmail.com

ناشناس گفت...

آیا زنهای دوم فریب خوردند؟ نظر شما چیست؟
http://zanhe2.blogfa.com

هزارپا گفت...

چه قشنگ نوشتی :)

من تو حموم کله ام رو میشورم تا فکرام پاک بشه ولـــی زهی خیال باطل :/

+ گیس طلا دکتری؟ ادبیات اونوخت؟

unke dar istanbul dare keyf mikone گفت...

Lotfan be jofteshoon salame vije beresunin va khaste nabashid begin








ناشناس گفت...

سلام گیس طلا به راهنماییت احتیاج دارم .من و همسرم میخایم بریم جنگل ابر اما همه گروهایی که میشناسیم میرن یه جا تو جنگل کمپ میزنن و دوسه روز همونجان اما ما میخایم پیمایش جنگل بریم از یه جا بریم و از جای دیگه در بیایم. تو گروهی رو نمشناسی که اینطوری برن؟

Gistela گفت...

احتیاجی به تور نیست
خودتان یک شب در جنگل ابر بمانید
فردا صبح به دیدن ابشار هفت رنگ بروید
از انجا تا شیرین اباد در استان گلستانرا پیاده روی کنید
عصر می رسید بهانجا

ناشناس گفت...

گیسو جان چند وقت که وبلاگ رو نخونده بودم از ایران اومدم کانادا و هر چیزی که من رو به باد ایران میندازهراشکم رو در میاره ولی امشب دلم خواست دوباره وبلاگت رو بخونم اینجا همه چی خوبه بهارش بهاره خونه ها قشنگن با اینکه تو اول راه هم ولی ارامشی دارم که برام عجیبه ولی دلم عجیب برای همه حتی ادمهای تو ایران حتی اونهایی که نمی شناسم تنگ شده. بهضی روزا میگم ای کاش تو مملکت خودمون اینقدر مشکلات نبود او میشد مثل اینجا که احساس ارامش داری ارام زندگی میکردی. امیدوارم یه روز مردم ما رنگ ارامش رو ببینن

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...