۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲

بهشون گفتم که آدرس بیمارستان می دادم اما نگاهشون چندان فرقی نکرد

تو تاکسی پشت چراغ دیدم که یه  آقای اون طرف چهارراه  داره از یه موتوری آدرس بیمارستان ایرانشهر را می پرسه و از روی حرکت دست موتوری متوجه شدم که دقیقا داره برعکس نشونی می ده
شروع کردم از پنجره تاکسی انواع شکلک را برای آقاهه در آوردم که توجهش را جلب کنم تا بفهمه مسیرو داره اشتباه می ره 
 اونم بالاخره گرفت قضیه را و  با ایما و اشاره از من می پرسید که مطمئن هستم یا نه 
منم با یک پانتومیم تمام عیار  و تلفظ شمرده نام کوچه او را متوجه کردم که مطمئنم هستم بیمارستان کجاست و ....
سرانجام او به صراط مستقیم هدایت شد و من با آرامش برگشتم به وضعیت سابقم که 
 متوجه نگاه تمامی اعضای تاکسی شدم که با وحشت و حیرت به این خانم خله که با هوا حرف می زد، نگاه می کردند

۱ نظر:

نرگس گفت...

چه خانوم شیرینی هستی شما.مثل همه شیرازی ها

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...