۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲

باز دب شدی؟

در کودکی دو  لقب بود که مادرک خشمگین مرا با آن صدا می کرد
یکی "دب"
دومی "ری از خود"
معنی دقیقشان را نمی دانم اما معنی حدودیشان ترکیبی از
پرروی و لجاجت و خیره سری است
این همه سال گذشته و من صفات دیگری هم پیدا کرده ام که خجالت و عدم اعتماد به نفس منجمله آنان است
اما یک جا هست که کودک درون من هنوز "دب" و "ری از خود" است
زمانی است که 
 همه چیز و همه کس دست به دست هم می دهند که آدم را غمگین و دیوانه کنند
من هم لج می کنم
که شاد و عاقل بمانم 

۳ نظر:

اونکه هی دخیل می بنده به امامزاده طلا گفت...

خیلی هم خوب می کنید. غم و این حرفا مال فیلمسازان و سناریست ها و شاعراست.
چه معنی میده جهانگردا غمگین بشن؟

من مقدمات سفرم به استانبول رو فراهم کردم. راهنمایی کلیدی ویژه چی دارین که سفر خوشتر بگذره و متفاوت بشه؟

kiwi گفت...

:) گيسو جان اين اصطلاح هارو منم شنيدم معنى دقيق "دب" رو نميدونم; اما شنيدم كه مثلا" فلانى " دب ميشه تو چشمات" منظور اينه كه " فلانى خيره ميشه تو چشمات". ولى "رى از خود" به گمونم همون راى از خود باشه. يعنى كسى كه خود سره و به نظر ديگران در مورد كارى كه ميكنه توجهى نداره.
كودك درونت رو حسابى درياب :)

Gistela گفت...

راهنمای کلیدی اینه که درگیر دیدن ساختمانها نشو
غذاهاشو بخور
تو خیابوناتا صبح قدم بزن

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...