مادرک می گوید که قدیمها اینطوری نبود
مادرک به یاد می آورد که مادرش شنبه ها خرید نمی کرده چون یهودی ها نبودند و فقط از یهودی ها طلا می خریده چون با انصاف بودند
مادرک می گوید مسجد نو شیراز درست در میانه محله ای یهودی ها و مسلمانان ساخته بودند. روبرویش محله جهود نشین و و پشتش به بازاراچه حاج زینل؛ (همون جایی که داش آکل مرد)
مادرک به یاد دارد که مغازه دار زیر بازارچه برای یهودی هایی که کاسه نداشتند(آن زمان باید کاسه خالی را خودت می بردی مغازه) ماست روی کاغذ می کشیده است(ماست های اون موقع خیلی سفت بودن)
مادرک می گوید: نمی دونم چی طو شد که ای روزها مردم می رن مسجد نماز می خونن ،می یان بیرون که برن آدموی یی دین دیگه رو بکشن
۷ نظر:
اون موقع ها هم می کشتن...
الان هم می کشن...
در آینده هم خواهند کشت...
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
حرف های ساده مادرک با آن لهجه شیرین ... خب می چسبد لامصب!
آه ه ه
یادم افتاد قدیما وقتی کسی می فهمید که یکی دیگه روی زمین میشینه غذا می خوره، کلی کمکش میکردن تا یه دست میز صندلی پدر مادر دار پیدا کنه.
ای زمونه
گیسو جون
در متن جایی کلمه < جهود > نوشتی.
فکر میکنم اشتباه باشه.
هر چند دوباره بحث ادبیات راه میافته و منظور تو هم مسلما آن نیست.
در شیراز این لفظ جهود اصطلاحه برای غیر مسلمان. سخت نگیرید الا
راستی گیسو کمک میکنی بگی چجوری فیل ... و اینا استفاده می کنی برای ورود به بلاگ اسپات؟ من به بدبختی و شانسی موفق بشم. راهنمایی اگر داری ممنونت میشن یه خیل آدم پشت نت مونده
من از گلدن اکانت استفاده می کنم
ماهی 5 هزارتومن
شیراز یکی از شهرهای خوب برای سکونت یهودی ها بوده. یاد رمانهای ابوتراب خسروی افتادم.نمیدونم اما انگار کشتن قبلن ها اینقدر راحت نبوده.اینقدر تفرقه بین مذاهب نبوده. حداقل در رشت هم اینگونه بود. میزبان و میهمان لحاظ میشد. جان آدمها ارشمند بوده. مهمانهای ارمنی و اقلیت ها در امن و آسایش زندگی میکردند. کسی نمیگفت چون آنها مسیحی اند ما مسلمان،رنگ خونمان قرمزتر است. همین شد که مراکز بزرگ فرهنگی رشت را همین ارامنۀ پناهنده ساختند. حتی آرسن میناسیان که به دکتر شوایتزر و گاندی رشت معروف است، یک ارمنی است که وقت بیماریهای مسری به در خانه های مسلمانها میآمد و بیمار را به دوش میکشید.
حادثه کشته شدن سرباز انگلیسی منظورته گیس طلا؟
ارسال یک نظر