۳۱ خرداد ۱۳۹۲

الان دو ساعته جرات ندارم از رو صندلی پاشم اینطور که تصمیم جدی گرفتم خودم را بکشم

امروز بعد از سالها تصمیم گرفتم کف حمام را جرم گیر بریزم
هنگام فرچه مالی شقیقه ام خورد به شیر دوش
درحالی که تو سرم ناقوسهای کلیسای سن پیترو زنگ می زدند
اومدم از حمام بیرون پام خیس بود لیز خوردم با سر رفتم تو زمین
کشان کشان بلند شدم خود را به صندلی رساندم که بشینم ببینم کجام بیشتر از همه درد میکنه
 انگشت کوچیکه کوبیده شده به پایه میز و تقریبا از جاش دراومد
.
.

.
.
.

۳ نظر:

اونکه یه لحظه میزصندلی یادش رفت گفت...

دلم گرفت خانم طلا

باورتون میشه؟

ناشناس گفت...

بلا دور باشه عزيزم، معلومه كار كردن بهت نيومده. تو فقط برو سفر و براى ما خاطره بنويس دختر زيباى شيرازى شاد نازنين.

ناشناس گفت...

خوب ميشى عزيزم، بهتره استراحت كنى و بي خيال تميز كارى بشي. لم بده و به برنامه سفر بعديت فكر كن .
راستى تهران- گرگان قطار درجه يك شب رو داره؟ ( خواستم حواست رو از درد پرت كنم؟ )اما اگه جواب بدى هم خوشحال ميشم.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...