۲۶ تیر ۱۳۹۲

86 سالگی چنین آرزومندم

این پیرمرد صاحبخانه من اینقدر پر از شور زندگی است که حیرت زده ام می کند
هر ماجرایی برای او یک هیجان است و به سرعت خود را درگیر آن می کند
زمانی که کیف رهگذری را موتوری قاپ زد(تا سر کوچه دنبال موتوری دوید ها )
زمانی که نیروی انتظامی برای برداشتن ماهواره ها آمد(چنان داد و بیدادی تو کوچه راه انداخت که مامورها صورتش را ماچ کردند و رفتند)
حتی وقتی دختر همسایه را به دلیل شکایت شوهر صیغه ای گرفتند(سه نفر جور کرد رفتن سند گذاشتن و شهادت دادن که شوهره کلاهبردار بوده)
وقتی برای من نامه میآید و خانه نیستم(تمام روز با نامه کشیک میکشد تا آن به دست من برساند)
وقتی تعمیرکار خطوط تلفن مرا چک میکند(اینقدر چونه زد تا مرده اصلا بیخیال دستمزد شد و فرار کرد)
دیروز هم چنان صدایش پرهیجان از حیاط خلوت می ٱمد که فهمیدم خبری است
تا دیشب که سینی در دست برای همسایه ها شله زرد آورد
اینقدر ذوق زده و شادمان  بود که نزدیک بود همه را چپه کند


۳ نظر:

ناشناس گفت...

نگفتم؟
اینم شانس از صابخونه.
این چه وضعیه آخه؟ امکانات توزیع مناسب نمی شن چرا؟
ولی خدا زیادش کنه. جدا میگم

الا گفت...

من هم باورم شد گیسو جون. تو بیش از حد خوش شانسی.
در محله مادرم پر از این تیپ مردان کهنسال است. یکی اشان که ادعا میکند سرهنگ بازنشسته قدیم بوده برای خودش کلانتری است. همه جا حاضر است.اما بیش از حد در محله هیجان ایجاد میکند.
یکبار حتی برای وساطت کاری پشت موتور جوانکی از محله نشسته بوده که از پشت موتور پرت میشود و مدتی در بیمارستان بستری.
خلاصه اینکه ما کلا هر گونه معاشرت و وساطت و غیره را از جانب او با مادرمان ممنوع اعلام کرده ایم!

iannna گفت...

manam ye chenin kasio daram..ye amricayi aram....ke taze dare spanish yad migire...magale mikhone va dare theory khodesh ro baznevisi mikone...pore az andishe..zendegi va roh

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...